تقسیمات مختلف علم در روایات

در روایات اهل بیت علیهم السلام تقسیمات متعددی برای علم صورت گرفته است. هر تقسیمی اشاره به یک زاویه و بعدی از علم دارد.

الف) علم دنیوی و علم اخروی

در یک تقسیم حضرت علی علیه السلام علم را بر چهار شعبه تقسیم می کنند:

«الْعُلُومُ أَرْبَعَةٌ الْفِقْهُ لِلْأَدْیَانِ وَ الطِّبُّ لِلْأَبْدَانِ وَ النَّحْوُ لِلِّسَانِ وَ النُّجُومُ لِمَعْرِفَةِ الْأَزْمَانِ؛ علم چهار رشته است: 1- علم فقه برای دین 2- علم طب، برای امراض بدن 3- علم نحو، برای مصونیت زبان از خطا 4- علم نجوم برای شناخت زمان»(بحار الانوار، ج 1، ص 218)

لازم است به دو نکته توجه داشته باشیم:

1- حضرت در صدد بیان همه علوم نبوده اند و نمی خواهند بفرمایند که رشته های علم، فقط این چهار مورد است.

2- حضرت خواسته اند؛ ارکان علم و علوم اصلی را معرفی کنند.

چرا که نبی اعظم صلی الله علیه و آله فرمودند: «الْعِلْمُ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ یُحْصَی فَخُذْ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ أَحْسَنَه؛‏ علم و دانش بیشتر از آنست که شمرده شود پس از هر چیز(دانش یا جز آن) نیکوترین آن را فراگیر»

در روایتی دیگر، حضرت علی علیه السلام می فرماید:

«العلم علمان، علم الادیان و علم الأبدان فبعلم الأدیان حیاة النّفوس و بعلم الأبدان حیاة الأجساد و اعلم انّ الادیان اشرف من الأبدان و حراسة الأدیان أوجب من حراسة الأبدان؛ علم بر دو گونه است: علم دین و علم بدن. حیات روح بوسیله علم دین و حیات جسد بواسطه علم بدن است و بدان که دین بر جسد شرافت دارد و نگهداری دین از نگهداری بدن لازم ‏تر است»(الحکم الزاهرة با ترجمه انصاری، ص 49).

ب) علم همراه عمل و علم بی عمل

در تقسیمی دیگر امیر بیان علی بن ابیطالب علیه السلام می فرماید:

«الْعِلْمُ عِلْمَانِ عِلْمٌ بِاللِّسَانِ وَ هُوَ الْحُجَّةُ عَلَی صَاحِبِهِ وَ عِلْمٌ بِالْقَلْبِ وَ هُوَ النَّافِعُ لِمَنْ عَمِلَ بِهِ ؛ علم  بر دو بخش است: یکی به زبان است پس آن فایده ندارد جز این که سبب اتمام حجت است (به صاحب علم، گفته می‏شود تو که می‏دانستی، چرا عمل نکردی؟) و دیگری علمی است که در قلب است و این علم برای صاحبش مفید است به شرط اینکه به آن عمل کند» (إرشاد القلوب إلی الصواب، ج‏1، ص 15).

روایت فوق اشاره به این حدیث دارد که «العالم بلا عمل کالشّجر بلا ثمر؛ عالم بدون عمل به مانند درخت بدون میوه است»(گنج حکمت یا احادیث منظوم، ص 133)درخت وقتی که ثمر داشته باشد؛ ظاهر و باطنش حکایت از مفید بودن آن دارد. انسان و حیوان به آن نزدیک و از ثمرش استفاده می کنند. درختی که ثمر ندارد؛ کمتر مورد توجه قرار می گیرد. درخت مثمر، سنگین شده و بواسطه میوه هایی که از شاخه هایش آویزان است، متانت، بزرگی و تواضع خود را به نمایش می گذارد. وقتی که ضربه می خورد؛ میوه می دهد. سود می رساند.

لذا عالمی که به علمش عمل می کند، به مانند درخت مثمری است که ظاهری جذاب و سنگین دارد. ظاهر و باطن او مفید، راهگشا و راهنما به سوی خداست. علمایی بوده و هستند که در مقام بحث و لفاظی بسیار قوی هستند، ولی وقتی به رفتار و کردارشان نگاه می کنیم؛ می فهمیم که علم در عمق وجودشان نفوذ نکرده است. مثلا عالمی شاید در بحث تواضع و تکبر خیلی خوب و مستدل صحبت کند، ولی به رفتارش که توجه کنیم؛ می بینم مغرور و متکبر است. لذا علم این عالم، نه تنها برایش مفید نیست بلکه حجت است بر ضرر خودش.

بعضی از دانشمندان فقط اصطلاحات علمی را حفظ کرده اند و یا قرآن و احادیث را در ذهن سپرده اند و در مقام عمل از علم خود غافل و از آن بهره نمی برند. علم فقط بر زبان آنان جاری است؛ ولی در اعضا و جوارحشان اثری از علم نیست. درختی که میوه می دهد از ظاهرش کاملا پیداست برخلاف درختی که ثمر ندارد. لذا عالم عامل کسی است که تمام وجودش به علم مزین شده باشد.

کلام نورانی حضرت علی علیه السلام به این موضوع اشاره دارد:«العالم من شهدت بصحّة أقواله أفعاله؛ دانشمند کسی است که کردارش بر درستی گفتارش گواهی دهد».(غرر الحکم، ص 67).

اگر با عالمی برخورد کردید که خداترس بود و از گناه فاصله و با گنهکاران و جباران، طرح رفاقت و دوستی نداشت؛ و اهل زهد بود و با دنیا و دنیاطلبان رابطه ای نداشت؛ او را همچون گوهر کمیاب بدانید و اطراف او را بگیرید تا راهنمای شما باشد برای رسیدن به هدایت و پیمودن پله های کمال و ترقی.

ج) علم شنیداری و علم طبعی

روایت دیگری از حضرت علی علیه السلام در خصوص اقسام علم بدین نحو آمده است:

«العلم علمان مطبوع و مسموع و لا ینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع؛ علم بر دو نوع است: 1- علم فطری 2- علمی که شنیدنی است. اگر علم فطری نباشد؛ علم شنیدنی بی‏فایده است».(بحار الانوار، ج 1، ص 218).

شهید مطهری در توضیح این دو قسم میفرمایند: مراد از علم مسموع، علم شنیده شده و فرا گرفته شده از خارج است اما علم مطبوع علمی است که از طبیعت و سرشت انسان سرچشمه میگیرد، علمی که انسان از دیگری یاد نگرفته و معلوم است که همان قوه ابتکار شخص است.[تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهری، ص 19]

د) علم نافع و علم غیر نافع

«روزی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ داخل مسجد شدند در حالی که مردم اطراف شخصی را گرفته بودند. حضرت سؤال کردند او کیست؟ گفته شد، او علامه است و از همه مردم به انساب و اشعار عرب و قواعد زبان و وقائع جاهلیت آگاهتر است. حضرت در جواب فرمودند: این علمی است که به جاهل آن ضرر نمیرساند و عالمش را سود نمیبخشد. انّما العلم ثلاثه : آیهٌ محکمه أو فریضهٌ عادلهٌ او سنّهٌ قائمه و ما خلاهنّ فهو فضل»[اصول کافی، با ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، ج 1، ص 37] با توجه به این روایت میتوان علوم را این طور تقسیم نمود: 1) غیر سودمند در امر آخرت و کمال انسان که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ با بیان «و ما خلاهنّ فهو فضل» به آن اشاره دارند: مثل علم انساب. 2) سودمند در امر آخرت: که به فرموده پیامبر بر سه دستهاند: 1) آیه محکمه: که گفته شده مراد از آن اصول اعتقادات است. 2) فریضه عادله: که مراد از آن را علم اخلاق و اخلاقیات دانستهاند. 3) سنه قائمه: که اشاره به احکام شریعت و حلال و حرام دارد.[همان، ص 38]

ه) تقسیم علوم مفید در جهت کمال و قرب به پروردگار

«امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: همه علم مردم را در چهار قسم یافتم: 1) اول اینکه پروردگار خود را بشناسی.

2) دوم اینکه بدانی با تو چه کرده است. 3) سوم اینکه بدانی از تو چه خواسته است. و 4) چهارم اینکه بدانی چه چیز ترا از دینت خارج میکند.»[همان، ص 63]