راه دست یافتن به آرامش و مقایسه خوب و بد

«قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ

_امیرالمؤمنین (علیها السلام) فرمودند: «کُلُّ سُرُورٍ یَحْتَاجُ إِلَی أَمْن»[ بحارالانوار، ج 75، ص 7]

_قرآن کریم در سوره مبارکه فریش وقتی می خواهد نعمت تمام شدۀ بر مردم را در سرزمین حجاز بیان کند و بگوید خدا را به این خاطر بندگی کنید، می فرماید: فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ الَّذِی أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ_در سوره مبارکه نور آیه 55، - همان آیه معروفی که در روایت داریم یک مصداقش حکومت امام زمان عجل الله تعالی فرجه است و وقتی آن حضرت ظهور کند این آیه تحقق کامل پیدا می کند، برخی تفاسیر هم برگردانده اند به پیروزی های مردم در مکه؛ البته منافاتی هم با هم ندارد. در این آیه شریفه وقتی می خواهد نعمتهایی را بگوید می فرماید: در آینده «وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًایَعْبُدُونَنِی

یکی دیگر از عوامل اضطراب مقایسه مثبت و منفی

_مدام مقایسه می کنیم. مقایسه کردن یک شمشیر دو لبه است هم می تواند آرامش و هم می تواند اضطراب آورد

 أَفَمَن کَانَ مُؤْمِنًا کَمَن کَانَ فَاسِقًا لَّا یَسْتَوُونَ

هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ

سه جور مقایسه داریم: 1- مقایسه صعودی؛ 2- مقایسه نزولی؛ 3- مقایسه هم سطح.

مقایسۀ صعودی در امور دنیوی عامل اضطراب

_در امور مادی مقایسۀ صعودی، اضطراب می آورد اما مقایسۀ نزولی آرامش می آورد. اینکه سلمان می فرماید: «أَوْصَانِی خَلِیلِی»خلیل من، حبیب من، رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) به من هفت سفارش کرد یکی از آنها این بود «أَنْ أَنْظُرَ إِلَی مَنْ هُوَ دُونی

دو تفکر دربارۀ زندگی قارون

_ این آیه و این مقایسۀ صعودی و نزولی بسیار زیباست  قالَ الَّذینَ یُریدُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظیم  قالَ الَّذِین اُتُوا العِلْم وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا

رسول خدا مَنْ نَظَرَ إِلَی مَا فِی أَیْدِی النَّاسِ طَالَ حُزْنُهُ دَامَ أَسَفُه

_ ولید مشرک بود خیلی پیامبر را اذیت کرد. در ضعف و سستی او همین بس که خداوند در سورۀ مدثر به او مرگ گفته است؛ مرگ به فکر و به اندیشه اش. او شایعۀ ساحر بودن پیامبر را مطرح کرد. گفت: پیامبر ساحر است. چندین آیه در سوره مدثر دربارۀ ولید است. ایشان ده، یازده بچۀ خوب خوب به معنی کاری و سر حال داشت. قرآن می فرماید: «وَبَنِینَ شُهُودًا  اولادها همه کنارش بودند. ثروت فراوان داشت «مالاً مَمْدُوداً».از بس وضع مالی او خوب بود بعضی ها می گفتند: چرا این پیغمبر نشده است؟! فکر می کردند هر که پول دارتر باشد باید پیغمبر شود. می گفتند: چرا قرآن بر او نازل نشده است؟ رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) چیزی ندارد، خودش هم گاهی از گرسنگی شب را صبح می کند، کاش پیغمبر آدم ثروتمندی می شد. قرآن کریم دربارۀ چنین آدمی با این ثروت و با این امکانات به مسلمانان و پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می گوید: «فَلاَ تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُمْ

دو سه نمونه تاریخی برایتان بگویم:

داستان عیاش برادر ابوجهل

عیاش برادر ابوجهل است و پدر و مادرش اسماء مشرک بودند. اصلاً در خانوادۀ مشرک به دنیا آمده و بزرگ شده است. عیاش با خانم جوانش خدمت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آمدند و مسلمان شدند. گفت: یا رسول الله، من نمی توانم در مکه بمانم چون برادرانم مرا قطعه قطعه می کنند و از این رو با خانم جوانش به حبشه رفت.زندگی آرام را رها کرد. دربه دری، سختی و مشکلات را تحمل کرد و آمد حبشه و از حبشه نیز به مکه رفت. پیغمبر او را به مدینه فرستاد. نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) به مدینه آمد و مسلمان ها در آنجا مستقر شدند. اطرافیان عیاش در فکر بودند که او را یک طوری به مکه بکشند و از او انتقام بگیرند؛ بالاخره چند نفری آمدند خدمت پیغمبر و گفتند که مادرش مریض است و بی تابی می کند که فرزندش را ببیند، فرزند کوچک است شما اجازه بدهید برای مدت کوتاهی به مکه بیاید باز او را بر می گردانیم.با این ترفند او را از پیغمبر جدا کردند و به مکه آورده و زندانی کردند. زندان بی سقف، آفتاب شدید، گرمای سخت مکه، با اندک نانی. گفتند: تنها راه آزادی این است که دست از اسلام برداری. چه باید کرد؟! سختی است، آزار و شکنجه است. نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) گاهی در مدینه متأثر می شد و می فرمود: «مَنْ لِی لِعَیّاش وَ هِشام»، چه کسی می تواند عیاش و هشام را آزاد کند؟هشام هم یکی از یاران پیغمبر بود. یکی از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) گفت: من می روم عیاش را آزاد می کنم. کسانی بودند که از این کارها انجام می داند، مأموریتشان این بود حرکت کرد و آمد مدینه. چند روزی کمین کرد تا راه ورود به محلی که عیاش را زندانی کرده بودند پیدا کرد. روزی از طریق خانمی که غذا می برد راه را پیدا کرد. شبانه از دیوار بالا آمد و او را به مدینه برد و از این مصیبت نجات داد.[ پیغمبر و یاران، ج 5، ص 78]

محمد بن حذیفه

مواردی داشتیم مثل محمد بن حذیفه که پسر دایی معاویه است، پدرش مشرک است. پسردایی معاویه در چنین خانواده ای و در قوم بنی امیه بزرگ شده است. اما او عاشق امیرالمؤمنین (علیه السلام ) بود. معاویه در دفاع از امیرالمؤمنین او را دستگیر کرد و گفت: دست از امیرالمؤمنین بردار تو از ما هستی، تو باید از من دفاع کنی! گفت:ابداً امکان ندارد. او را پای چوبۀ دار آوردند، ولی دست از دینش برنداشت. او را به شهادت رساندند ولی حاضر نشد دست از ولایت علی (علیه السلام) بردارد.[ پیغمبر و یاران، ج 5، ص 78]

عالِم نمای دین فروش

عکس قضیه را هم داشتیم. سمرة بن جندب چهارصد هزار درهم گرفت و آیه قرآن را جا به جا کردشأن نزولی که دربارۀ امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود، گفت این دربارۀ ابن ملجم است..[ هزار و یک حکایت اخلاقی، محمد حسین محمدی، ص 80]

 زبیر در جنگ جمل وقتی وارد بصره شد چگونه بیت المال مسلمان ها را به تاراج برد! خیلی حواسمان باشد. یکی از ویژگی های انسان در زندگی مقایسه است. انسان همیشه مقایسه می کند، چه در نکته های منفی و چه در نکته های مثبت. عزیزان من! مقایسه گاهی صعودی و گاهی نزولی است.

اگر در مسایل مادی با بالاتر از خود مقایسه کردی، اضطراب، پریشانی، نگرانی، افسوس احساس می کنی. در روایت داریم «اُنْظُرْ اِلی مَنْ فُضِّلْتَ عَلَیْهِ»؛ نگاه کن به آن که توبه او ترجیح داده شدی.

سعدی می گوید: کفش تو بی پا نبود غصه نخور. رفتم مسجد کوفه دیدم یکی پا ندارد، گفتم: الحمدالله من کفش ندارم او پا ندارد.

آثار مقایسۀ صعودی

حسادت

مقایسه صعودی چند اثر منفی دارد 

1.حسادت؛ انسانی که مقایسۀ صعودی می کند، حسادت می کند، قرآن هم می فرماید: «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ»ای مردم! خداوند به کسی که بیشتر داده شما حسادت می ورزید. برادران یوسف مقایسۀ صعودی کردند. برادرمان چنین است، ما چنان. کار به جایی کشید که برادر را داخل چاه انداختند.

حسادت که یک بیماری خطرناک است. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «لاَ لِحَسُودٍ لَذَّةٌ[22] لاَ رَاحَةَ لِحَسُودٍ»[23]؛

شخصی خدمت پیغمبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) بود دو فرزند داشت، یکی را بوسید و دیگری را نبوسید. پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «اعْدِلُوا بَیْنَ أَوْلاَدِکُم

[مکارم الاخلاق، ص 220]امام صادق (علیه السلام) فرمود: من به بعضی از فرزندانم بیشتر علاقه دارم تا جایی که می خواهم همۀ محبتم را نثار او کنم ولی به آنها به طور مساوی ابراز محبت می کنم.

یأس و ناامیدی

مقایسۀ صعودی در انسان یأس و ناامیدی می آورد. روایتش را خواندم: «مَنْ نَظَرَ إِلی مَا فِی أَیْدِی النَّاسِ طَالَ حُزْنُهُ

اما مقایسه در امور معنوی باید صعودی باشد، باید مقایسه با افراد برتر و بالاتر باشد، باید در انتخاب ها سعی گند این طور ملاک را الگو قرار بدهد.

این قضیه را مرحوم شیخ عباس قمی اعلی الله مقامه الشریف نقل می کند: در مدینه شخصی خراسانی خدمت وجود مقدس امام صادق (علیه السلام) آمد. خیلی ها دلشان می خواست خدمتگزار امام باشند. الان هم همین طور است. من افرادی را می شناسم که صاحب کارخانه هستند، چند روز می آیند خادم افتخاری حرم امام رضا (علیه السلام) می شوند. و افراد زیادی در لیست این انتخاب هستند که به عنوان خادم افتخاری خدمت می کنند.- خراسانی رفت پیش یکی از خدمتگزاران امام صادق (علیه السلام) و به او گفت: نیمی از ثروت، مال، باغ و خانه ام را در خراسان در اختیار شما قرار می دهم پستت را به من بده. او مسئولیت نگهداری استر (اسب) امام صادق (علیه السلام) را بر عهده داشت. خراسانی مقایسه کرده بود بالاخره همین که اسب را نگه می دارد تا امام صادق (علیه السلام) سوار شود، خلاصه یک ارتباط و برخوردی با امام صادق (علیه السلام) است، و من از این ارتباط و برخورد دورم. مقایسه این جاست، اینکه کنار امام بودن، دوست امام بودن، هر روز امام را زیارت کردن.

خدمتگزار کمی این طرف و آن طرف کرد، رفت خدمت امام صادق (علیه السلام) عرضه داشت: قرار است پولی به من برسد و قصه را تعریف کرد. آقا فرمود: خود شما می دانی، می خواهی بروی برو. همین که راه افتاد برود امام (علیه السلام) صدایش زد، فرمود: فردای قیامت ما کنار پیغمبر اکرم (صلی الله علیه السلام ) وارد صحرای محشر می شویم، دوستان و شیعیان و کسانی که ما را بر مال دنیا ترجیح داده اند و محبت ما را حفظ کرده اند با ما می آیند خودت می دانی.خدمتگزار قدری تأمل کرد، پشیمان شد و عرضه داشت: یابن رسول الله! اگر قرار است حشر و نشر ما در این دنیا باعث شود که در آن دنیا هم با شما محشور شویم، حاضر نیستم. آمد به خراسانی گفت: من حاضر نیستم.[ منازل الآخره، ص 83]

اُنْظُرْ إِلَی مَنْ هُوَ دُونَکَ فِی الْمَقْدُرَةِ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَی مَنْ هُوَ فَوْقَکَ فِی الْمَقْدُرَة.[ کافی، ج8، ص 244]