ساده زیستی و قناعت در گفتار و رفتار معصومان(ع)

مجازات فزون طلبی و پاداش ساده زیستی

رسول گرامی اسلام(ص) می فرماید:

هرکس حلال دنیا را برای فزون طلبی و فخرفروشی بخواهد، خدا را دیدار خواهد کرد، در حالی که از او خشم ناک است و هر کس آن را به منظور حفظ آبرو و خویشتن داری بطلبد، روز قیامت در حالی که چهره اش چون ماه شب چهارده می درخشد، در آن صحنه ظاهر می شود.[1]

بهترینان امت پیامبر خدا(ص)

پیامبر در سخنی فرمود: «بهترینان امت من، اشخاص قانعند و بدترین آنها، طمع کاران».[2]

ثمره قناعت

امام حسین(ع) می فرماید: «قناعت، مایه آسایش تن است».[3]

امام باقر(ع) می فرماید: «کسی که به آنچه خدا روزی اش کرده قانع باشد، او از توان گرترین مردمان است».[4]

پاداش قناعت

از امام صادق(ع) نقل است که فرمود: «کسی به معاش و ]روزی[ اندک خدا خرسند باشد، خداوند به عمل اندک او خرسند می شود».[5]

امام رضا(ع) در پاسخ به این پرسش که قناعت چیست؟ فرمود:

«قناعت، موجب خویشتن داری و ارجمندی و آسوده شدن از زحمت فزون خواهی و بندگی در برابر دنیاپرستان است».[6]

پرهیز از تکلف در میهمانی

امام صادق(ع) می فرماید:

افراد باایمان با برادر دینی خود رو دربایستی ندارند و من نمی دانم کدام یک از این دو عجیب تر است؟ آیا کسی که هنگام ورود بر برادر مؤمن خود، او را به زحمت می افکند؟ یا کسی که خود، به سراغ تکلف و زحمت برای میهمان می رود؟[7]

و نیز می فرماید:

«هر وقت برادر دینی ات به عنوان میهمان بر تو وارد شد، هر چه موجود هست بیاور و اگر دعوت کردی، خودت را برای او به زحمت نینداز».[8]

سلمان فارسی می گوید:

«پیامبر به ما امر فرمود که وقتی میهمان بر ما وارد شد و ما چیزی نداریم، خود را به زحمت نیندازیم و هرچه موجود داریم، با آن از میهمان پذیرایی کنیم».[9]

 

نگاه کردن به زندگی پایین تر از خود

امام صادق(ع) می فرماید:

[برای آرامش خاطر و کاهش اندوه خود] همواره به کسی نظر کن که بهره اش از نعمت های خداوند، کمتر از تو است؛ تا بتوانی شکر نعمت های موجود را به جای آوری و برای افزایش نعمت خداوند، شایسته باشی و قرارگاه عطیه الهی شوی![10]

لزوم قناعت کردن

از امام صادق(ع) نقل می کنند:

به آنچه خدای تعالی برای تو روزی کرده است، قناعت کن و به آنچه نزد غیر توست، چشم ندوز و آنچه را بدان دست نمی یابی، آرزو نکن! پس کسی که قناعت پیشه کند، سیر می شود و کسی که قناعت نکند، سیر نمی شود.[11]

مهمانی بدون تکلف

حارث اعور، یکی از اصحاب خاص علی(ع)، به خدمت حضرت رسید و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین، دوست دارم با خوردن غذا در خانه ما، مرا سرافراز فرمایی.

حضرت فرمود: «به شرط آنکه خود را به خاطر مهمانی من، به تکلف و دردسر نیندازی!» آن گاه به خانه حارث تشریف برد و حارث قطعه نانی برای حضرت آورد. چون حضرت شروع به خوردن آن قطعه نان کرد، حارث با نشان دادن چند درهم که در گوشه لباسش پنهان کرده بود، گفت: اگر به من اجازه دهید، با این پولی که دارم، چیزی غیر از نان برای شما خریداری و تهیه کنم؟

امام فرمود: «این نان، چیزی بود که در خانه ات موجود بود ]و آوردنش برایت تکلفی نداشت[، اما چیز دیگر که مایه سختی و به زحمت انداختن خود باشد، نمی خواهم؛ چون من به شرط تکلف نداشتن، دعوتت را پذیرفتم».[12]

 

پی نوشت ها

[1]. ابوالحسن ورّام بن ابی فراس، مجموعه ورّام، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1369، چ 1، ج 1، ص 289.

[2]. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة، ترجمه: حمیدرضا شیخی، دارالحدیث، 1379، چ 2، ج 10، ص5055، ح 17141.

[3]. همان، ح 17163.

[4]. همان، ح 17151.

[5]. همان، ص 5059، ح 17170.

[6]. همان، ص 5057، ح 17165.

[7]. بحارالانوار، ج 75، ص 453، ح 13.

[8]. همان، ح 12.

[9]. محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، قم، نشر جامعه مدرسین، ج 3، ص 29.

[10]. مستدرک الوسائل، چ2، ج 8 ، باب 17، ص 337.

[11]. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت(ع)، ج 8 ، ص 243، ح 337.

[12]. سید علی اکبر صداقت، یکصد موضوع، 500 داستان، قم، نشرنامه، چ 2، ص 512.