قرآن از منظر مسیحیان

هر چند کلیسا رسماً به وحیانیت قرآن اعتراف نمیکند و گاه کینه توزی هایی هم نسبت به قرآن کریم در آثار نویسندگان و پژوهشگران مسیحی دیده میشود.[1] ولی با اینحال در میان مسیحیان منصف و مطلع همیشه نشانه‎‎هایی از احترام به اسلام و مقدسات مسلمین دیده میشود؛ تا آنجا که پاپ ژان پل دوم که برخلاف پاپ فعلی، نسبت به اسلام دیدگاه احترامآمیزی داشت. در هنگام دریافت نسخهای از قرآن کریم بهعنوان هدیه، آن را بوسید و به این کتاب مقدس ادای احترام کرد. در نوشته زیر که آن را برای کتاب جدید خود «کتاب مقدس» آماده کردهام و پیشتر به شکل محدود در اختیار برخی از دوستان قرار گرفته است، نمونه‎‎هایی برجسته از ارادت و احترام مسیحیان عرب به قرآن کریم دیده میشود.

اگر بخواهیم از قرآن در دیدگاه مسیحیان سخن بگوییم، با موضوعی بسیار گسترده و درازدامن روبهرو خواهیم شد؛ از مواضع لاهوتی و کلامی مسیحیت قدیم و جدید در کلیساهای مختلف، تا مناظره‎‎های علمی میان دانشمندان مسیحی و علمای مسلمان و از کلیساهای غربی کاتولیک و پروتستان، تا کلیساهای شرقی با مذاهب مختلف، هرکدام موضوعی مستقل و گسترده بهشمار میآیند.

در این نوشتار به صورت گذرا به موضوع قرآن کریم از دیدگاه نویسندگان و شاعران مسیحی لبنانی میپردازیم. نویسندگان و شاعرانی که در دهه‎‎های اخیر پیشتاز جریان‎‎های فکری و فرهنگی جامعه خود بودهاند و بهدلیل تفاوت‎‎های بنیادین مسیحیت شرقی و مسیحیت غربی و به حکم ارتباط نزدیک و اختلاط با مسلمانان، قرآن کریم را شناخته و از آن بهره جستهاند.

در این ارتباط و آشنایی، مخصوصاً به سبب پیوند زبان عربی و جایگاه قرآن کریم چنان است که بسیاری از آیات قرآن در حکم امثال سائره درآمده؛ هم در کلام روزمره مردم کوچه و بازار به گوش میخورد و هم در سخنرانی‎‎ها و نوشته‎‎های روشنفکران و اساتید مسیحی لبنان، به آنها استشهاد میشود و هستند افرادی از کشیش‎‎ها یا اساتید و اهل فکر که بخش‎‎های قابلتوجهی از قرآن کریم را حفظ هستند و به تناسب بحث تلاوت میکنند! از اینرو، در میان کتاب‎‎ها و نوشته‎‎های این شاعران و نویسندگان مسیحی، گاه آثاری دیده میشود که بهسختی میتوان باور کرد که صاحب آن مسلمان نباشد. در اینجا تنها به نمونه‎‎هایی از این آثار اشاره میکنیم و قطعا بررسی همه این آثار با توجه به حجم نشریات و کتاب‎‎های منتشره در دهه‎‎های اخیر در محیط فرهنگی مسیحیت عربی ممکن نخواهد بود.

بسیاری از این افراد کسانی هستند که آثاری در بیان و روایت تاریخ اسلام منتشر کردهاند، همچون «جرجی زیدان» صاحب کتاب‎‎های مشهوری چون «تاریخ تمدن اسلامی». وی در این کتاب و دیگر آثار خود بارها از قرآن کریم سخن میگوید و بهعنوان مثال در فصل نزول قرآن و بعثت پیامبر اکرم(ص) داستان نزول وحی را به تفصیل شرح میدهد.

طبعاً موضع رسمی و دینی کلیسا مخصوصاً کلیسای کاتولیک مارونی، نسبت به قرآن کریم(مانند آنچه استاد حداد در چند جلد آثار خود درباره قرآن نوشته است) خوشایند مسلمانان نیست، لیکن اگر از مواضع رسمی و دینی بگذریم، آنچه در میان عموم مردم مسیحی میگذرد، شواهد فراوان از تعلقخاطر به قرآن کریم در متن زندگی مشترک اسلامی مسیحی نشان میدهد.

اسقف ارتدوکسی لبنان «جورج خضر» که خود بارها در نوشته‎‎ها و آثارش، حتی در موعظه‎‎های روز یکشنبه کلیسا از آیات قرآنی تلاوت میکند! با ذکر خاطرهای از پدر «یواکیم مبارک» میگوید: «از او پرسیدم: چه شد که جوانی مارونی به مطالعات اسلامی کشیده شد؟! او پاسخ داد: پدرم که کشیش روستا بود مرا با خود برای خرید شیرینی به مغازه مسلمانی میبرد که بر دیوار یک تابلو زده بود و من آن را میخواندم: «کلُوا مِنْ طَیبَاتِ مَا رَزَقْنَاکمْ وَاشْکرُوا لِلَّهِ إِنْ کنْتُمْ إِیاهُ تَعْبُدُونَ»(بقره، 172) از پدرم پرسیدم این چیست؟ گفت آیهای از قرآن است؛ و این شرح و توضیح تا آنجا رسید که آینده مطالعات اسلامی مرا رقم زد. من خندیدم و گفتم: پس شیرینی‎‎های مسلمانان تو را به این عالم کشاند!»

دکتر «میشال کعدی» از نویسندگان و اساتید لبنانی میگوید: «زمانیکه کودک بودم پدرم صبح‎‎ها رادیو را روشن میکرد و به آیات قرآن گوش میداد و روز خود را اینگونه آغاز میکرد؛ و همواره به ما میگفت: انجیل و قرآن و نهجالبلاغه را با هم داشته باشید و هدایت را از آن‎‎ها بخواهید.»

دکتر «جورج طربیه» میگوید: «پدرم صبح‎‎ها به قرآن صبحگاهی رادیو گوش میداد و به یاد دارم وقتی بسیار کوچک بودم، یک روز صبح زود از خواب بیدار شدم و دیدم نشسته و به رادیو گوش میدهد ـ و بعدها فهمیدم گویا تلاوت عبدالباسط بوده که بسیار دوستش داشت! ـ او مرا در دامان خود نشاند و به من گفت: پسرم گوش کن ببین چه نغمه‎‎های زیبا و دلنشینی دارد! این آیات قرآن در مدح و ستایش خداست.»

رویکرد توجه به قرآن کریم و مدح آیات الاهی آن، پس از دوران بیداری فرهنگی و آغاز شکلگیری جریان‎‎های قومی عربی(در واکنش به حاکمیت ترکی عثمانی) تشدید شد و نمونه‎‎های فراوانی از اینگونه آثار بهجای گذاشت. این رویکرد بیشتر بر حفظ و تقویت مبانی هویت عربی مسیحیان شرقی، مانند زبان، تأکید داشت.

بسیاری از نویسندگان برجسته مسیحی، آشکارا از قرآن کریم متأثر هستند و مشخص است که این کتاب بزرگ را بسیار خوانده و از آن بهره گرفتهاندجبران خلیل جبران»، نویسنده جهانی و مشهور لبنانی، علاوه بر اینکه گاهی مستقیما درباره قرآن کریم سخن گفته است، بارها در آثار خود از تعابیری استفاده کرده یا آثار خود را به آن نامیده که از سیاق عبارات قرآن برگزیده شدهاند؛ مانند اثر مشهورش «لکم لبنانکم و لِی لبنان» که متأثر از این آیه است؛ «لَکمْ دِینُکمْ وَلِی دِینِ».(کافرون،6) همچنین در کتاب ماندگارش «پیامبر» تأثیرپذیری او از قرآن کریم کاملاً مشهود است.

بسیاری از کتاب‎‎های ادبی عربی که از نمونه‎‎های آثار جاودان ادبی سخن میگویند، معمولا با نمونه‎‎های آیات قرآنی شروع میشوند؛[2] مانند کتاب «من ینابیع الحکمه» از شاعر مشهور و برجسته «خلیل مطران» که کتاب را با ذکر آیه شریفه «لا یأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ»(فصلت،42) شروع میکند و بیشترین حجم کتاب را به ذکر نمونه‎‎هایی از آیات قرآن اختصاص داده و آن‎‎ها را در موضوعات مختلفی چون امانتداری، نیکی به والدین، شکر، عدل و... تقسیم کرده است.

برخی از نویسندگان و پژوهشگران مسیحی که در این زمینه کار کردهاند، چنان به این موضوع پرداختهاند که در زمینه قرآن کریم و تفسیر قرآن، صاحب تخصصاند. دکتر«عادل تئودور خوری» کشیش لبنانی ساکن آلمان، که سالها مشاور پاپ ژان پل دوم بود، از این گروه است و غیر از اینکه در آثار مختلف خود به قرآن کریم پرداخته، قرآن کریم را به آلمانی ترجمه کرده و علاوه بر آن، یک مجموعه 12 جلدی در تفسیر قرآن کریم منتشر ساخته است! او یکبار با افتخار به این موضوع از من میپرسید: «چند نفر از علمای مسلمان سراغداری که درباره قرآن کریم به زبان آلمانی کار کرده باشند یا چند نفر از علمای خودتان میشناسی که اینقدر با متون مقدس ما مسیحیان آشنا باشند؟»!

در میان نویسندگان و شاعران مسیحی غیرعرب زبان، اینگونه شهادت‎‎ها و گواهی‎‎ها فراوان و غیرقابلشمارش است؛ و حتی نویسندگان لبنانی هم در آثار متنوع و پراکنده در لابهلای مجلات و کتاب‎‎ها بسیار به این موضوع پرداختهاند. آنچه اینجا به آن اشاره میکنیم، تنها نمونه‎‎های در دسترس از اینگونه گواهیهاست:

ـ «خلیل طوال» از نویسندگان و پژوهشگران قرن گذشته مینویسد: «قرآن بود که فکر را از قید و بندها آزاد ساخت و عقل را از اوهام رها کرد و مشعل تمدن و دانش و علوم اجتماعی را روشن ساخت. آیا قرآن ابرهای توهم را از عقل کنار نزد و درهای آزادی را برای اندیشه نگشود؟ آیا از مکارم اخلاق و صفات پسندیده سخن نگفت؟ آیا در صفحات خود از علوم و معارف گوناگون بحث نکرد؟ آیا حقوق انسان و وظایفش در زندگی و ازدواج و طلاق و قصاص و... را شرح نداد؟ چه دانش و معرفتی هست که قرآن از آن نگفته باشد و چه مشکل اجتماعی و انسانی هست که در قرآن مطرح نشده باشد؟»

ـ «شبلی شمیل» دانشمند و متفکر پرآوازه نیز هنگامی که سخن از اسلام به میان آمد، در قصیدهای چنین سرود: «من دین محمد را نپذیرفتهام، اما هرگز به آیات قرآن کفر نمیورزم.»[3] وی پس از مدح فراوان رسول خدا(ص) میافزاید «هیچ دینی نمیتواند با پیشرفت‎‎های اجتماعی و علمی هماهنگ باشد؛ جز آیین قرآن.»

ـ «مارون عبود» نویسنده و دانشمند معروف لبنانی نیز در قصیدهای به مناسبت میلاد پیامبر اکرم(ص) به مدح حضرت پرداخته و در ضمن آن میگوید: «خداوند از آیات خود شهاب‎‎هایی بر تو فرو فرستاد که سپرهای دروغ و بهتان را شکافتند و اگر این کتاب تو نبود، برای چنین مردمانی هیچ معجزهای نمییافتیم. این کتاب از دل صحرا نور هدایت و آبادانی را به همهجا برافشاند.»ـ* «ریاض معلوف» شاعر و ادیب لبنانی، نیز چنین میسراید: «اگر شعر راه نیابد، به قرآن کریم و آیات درخشانش راه مییابیم. قرآن کریم تمامی گوهر درخشان و عبرت‎‎ها و سخنان ارزشمند است؛ و ما گرچه بر آیین اسلام نیستیم، اما ناقوس کلیساهایمان در نغمه محبت و برادری با اذان مساجد همنوایی میکنند.»

ـ «رشید سلیمالخوری» معروف به شاعر قروی، نیز در قصیدهای که در مدح پیامبر اکرم(ص)سروده میگوید: «میلاد کسی است که خورشید هدایت از قرآن آسمانیاش طلوع کرده، نوری که از بیابان بر تمام هستی تابیده و تمدن را آغاز کرده است.»

ـ «بولس سلامه» شاعر معروف غدیر، نیز در داستان مفصلی که برای تاریخ اسلام میسراید، بارها در سیاق ذکر حوادث تاریخی و موضوعات به آیات قرآن کریم اشاره میکند؛ از جمله در بیان مبعث رسول خدا(ص) میگوید: «هستی را سکوت و آرامشی فرا گرفت تا صدای زمزمه عطرهای آسمانی به گوش‎‎ها بنشیند؛ ناگاه بانگ منادی به گوش رسید: إقرأ... و پژواک این نغمه ندای پیامبری را بازگرداند که با تمام وجود، هیبت این بانگ را حس میکرد: من نمیتوانم بخوانم، جبرییل پاسخ داد: ای محمد، به نام خدای بزرگ تکبیر بگو و صفحه هستی در همین چند ثانیه تغییر میکند. محمد(ص) پیامبر است و قرآن مجید، این آرزو و رؤیای قرن‎‎ها نازل شده است.»

ـ «امین ریحانی» نویسنده و اندیشمند پرآوازه مسیحی ـ عرب، نیز در برخی آثار خود از قرآن کریم سخن گفته؛ از جمله در پاسخ نامهای از مرحوم کاشفالغطاء که او را به اسلام دعوت کرده در عین ردّ این دعوت مینویسد: «اما چهکسی میتواند کتابی را ردّ کند که در آن چنین آیات برجستهای آمده است: «لا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی»(انعام، 164)، «ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ السَّیئَةَ»(مؤمنون، 96)، «لا یکلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلا وُسْعَهَا»(بقره، 286)، «لَیسَ لِلإنْسَانِ إِلا مَا سَعَی»(نجم، 39) و ضمن ذکر آیات متعدد از قرآن کریم میافزاید: «بیا تا بر این آیات و امثال این‎‎ها در قرآن با تو دست بدهم.» و میگوید: «اگر اسلام و مسلمانان همه همین باشند، من هم به توحید و رسالت پیامبر(ص) شهادت میدهم

ـ «امین نخله» نویسنده و شاعر برجسته مسیحی، یکی دیگر از کسانی است که بارها در آثار خود از قرآن کریم سخن گفته؛ از جمله یکبار تلاوتی از قرآن کریم را در منزل یکی از دوستان خود شنیده و به شکل مفصل آن را از جهت هنری و موسیقایی تحلیل میکند و مینویسد: «بعد از فوت شیخ محمد رفعت، گمان نمیکردم تلاوت قرآن کسی بتواند جانم را آنطور تازه کند تا اینکه روزی یکی از دوستانم آمد و گفت: تو همیشه از شیخ محمد حرف میزنی، امشب در منزل فلانی تلاوتی خواهی شنید که وجودت را از خوشی و خشوع لبریز میکند. و هنگامی که به آنجا رفتیم، دیدم جمعیت روبهروی قاری نشستهاند و او سوره هود را آغاز کرده است.»

وی سپس شرح میدهد که چگونه قاری صدای خود را به تناسب وصف طوفان تغییر داده تا وقتی که به عبارت «مَوْجٍ کالْجِبَالِ»(هود، 42) میرسد، فقط پنج سطر به شرح تلاوت قاری و احساس او در این دو کلمه اختصاص میدهد و سپس میافزاید: «و هنگامی که به تلاوت «یا بُنَی ارْکبْ مَعَنَا»(هود، 42) رسید، برای نشان دادن محبت پدری و نصیحت فرزند، صدای خود را نرم کرد و با آرامش خواند» و سپس به همین ترتیب از آیات بعد با شرح و تفصیل یاد میکند.

امین نخله همچنین در کتاب «اساتید نثر عربی» بخش دوم کتاب را به صدر اسلام اختصاص داده و آیات متعددی از قرآن کریم همچون سوره‎‎های مبارکه الرحمن و ضحی و بخش‎‎هایی از سوره‎‎های نجم و یوسف و هود را برگزیده است. وی در آغاز این بخش مینویسد: «نثر عربی با قرآن به فراتر از اندیشه صعود کرد و بهجایی رسید که نمیتوان گردن افراشت. قرآن در بلاغت و لفظ و شیرینی مقاطعش و ترکیب معانیاش معجزه است و هیچ کلامی در عربی از این جهات به پای قرآن نمیرسد و به گمان ما دلیل اعجازش این است؛ نه بنا بهنظر بعضی ارزش موضوعات، یا بنا به رأی گروهی دیگر خبردادن از غیب! پس نمیتوان کتابی درباره نثر عربی به خوانندگان تقدیم کرد بدون آنکه پارهای از نور قرآن در خود داشته باشد. برای همین تصمیم گرفتیم این کتاب را با سوره الرحمن آغاز کنیم که به آن عروس قرآن میگویند؛ چنانکه در مجمعالبیان از پیامبر(ص) نقل شده که: هر چیزی عروسی دارد و عروس قرآن الرحمن است.» جالب اینجاست که این نویسنده مسیحی سپس عبارات متعددی از کتاب «إعجاز القُرآن» باقلانی نقل میکند و به تفصیل درباره اعجاز قرآن سخن میگوید.

اما اثری شگفتتر از این‎‎ها از «حلیم دموس» شاعر و ادیب لبنانی است که در کتاب «یقظه الروح» به معرفی تمامی سوره‎‎ های قرآن کریم پرداخته است! وی در قصیدهای طولانی با نام «سرود قرآن» 228 بیت به تعریف ویژگی‎‎های هر سوره و نمونه ‎‎هایی از عبارات قرآن کریم میپردازد. [4] شاید در میان خود مسلمانان تاکنون کسی به چنین موضوعی نپرداخته باشد که این شاعر مسیحی به آن اهتمام کرده است!

باز هم نمونه ‎‎های از این دست در آثار نویسندگان مسیحی لبنانی دیده میشود و گاه چنان فراوان است که نمیتوان از آن قطعهای برگزید و نقل کرد. مرحوم«سلیمان کتانی» که 9 جلد کتاب درباره پیامبر و اهل بیت ـ از رسول خدا و حضرت فاطمه زهرا تا امام کاظم(ع) تألیف کرده، بارها در نوشته‎‎های خود به ویژه در کتاب «محمد شاطئ و سحاب» از قرآن سخن میگوید و به آیات قرآن استشهاد میکند؛ و مرحوم«نصری سلهب» که سه جلد کتاب در حوزه دین اسلام نوشته، بارها در این آثار مخصوصاً کتاب«فی خطی محمد» و نیز در کتاب«فی خطی الإمام علی» آیات قرآن کریم را نقل میکند.

این موضوع در زندگی روزمره نخبگان مسیحی بهوضوح دیده میشود. بارها در کتابخانه و روی میز کار اینگونه اشخاص، قرآن کریم را بهعنوان کتابی برای مراجعه مداوم و مکرر دیدهام و از یاد نمیبرم که دوستی از کشیش‎‎های کاتولیک، مدتی از من فایل قرآن کریم را برای موبایل خود طلب میکرد تا اینکه آن را دانلود کرده و برایش فرستادم.

ملاحظه این نمونه‎‎ها در عین اینکه امیدبخش و شورانگیز است، در همان حال از یکسو ظرفیت عظیم این کتاب آسمانی و معجزه جاوید را نشان میدهد که به تعبیر حدیث شریف «فی کل زمان غضٌ جدیدٌ» [5] همیشه تازه و باطراوت است و از سوی دیگر، کوتاهی و قصور ما در مقابل این اشتیاق و آمادگی و پذیرش مخاطب گسترده و جهانی را یادآور میشود. این تجربه‎‎ها در واقع به ما نشان میدهد که این گنج بیپایان هنوز چقدر گوهرهای ناشناخته و نایافته دارد که به اقتضای هر زمان و به تناسب پیشرفت دانش بشری باید بازیابی و عرضه شوند که«و فی بطنه بطناً إلی سبعه أبطن»[6]

هرچند که همه حقایق این کتاب مبارک جز با ظهور حقیقت قرآن و قرآن ناطق، ولی خداوند، امام عصر(صلواتالله و سلامه علیه) آشکار نخواهند شد و تنها آن بزرگوار است که میتواند با آب گوارای ذکر، تشنگان حقیقت را در سراسر گیتی سیراب کند، اما این وظیفه ما را نفی نمیکند که فرمود:«انکم لا تقدرون علی ذلک و لکن أعینونی...؛ درست است که نمیتوانید چون من باشید، لیکن اندکی مرا یاری کنید»![7]

زائری، محمدرضا /نشریه معارف، شماره 81

پی نوشت ها:

[1] حجتالاسلام دکتر زمانی در کتاب ارزشمند خود »مستشرقان و قرآن» به تفصیل این موضوع را مورد بررسی و مطالعه قرار داده است.

[2] از این نمونه است کتاب «اعلام الفلسفه العربیه» از آنتوان کرم و کمال یازجی که بهعنوان کتاب درسی استفاده میشد و در سرآغاز نمونه‎‎های متون عربی آیات برگزیده از قرآن کریم را ذکر کرده. همچنین پدرحنا فاخوری محقق و نویسنده مشهور در کتاب «الجامع فی تاریخ الأدب العربی» به شکل مفصل درباره ویژگی و مضامین آیات قرآن کریم سخن گفته است.

[3] مطلع این قصیده چنین است: إنی و إن أنکرت دین محمد لا أکفرن بمحکم الآیات ببلاغه القرآن قد خلب النهی و بسیفه أخنی علی الهامات.

[4] در این مجموعه دو سوره إنشراح و تین جا افتادهاند. در عوض دو بیت در آغاز قصیده و دو بیت در پایان بهعنوان مقدمه و خاتمه اضافه شده است. به نظر میرسد که در هنگام حروفچینی و چاپ متوجه حذف این دو سوره نشدهاند و شماره قطعات را بر اساس 114 تنظیم کردهاند.

[5] فَهُوَ فِی کُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ (بحارالأنوار، ج 2، ص 280)

[6] این حدیث شریف میگوید قرآن لایه لایه است. در ورای ظاهر و پوست خود، مغز و باطنی دارد و در آن نیز لایه‎‎های دیگر تا هفت لایه و مغز تا هفت بطن. در برخی روایات این تعبیر به صورت «هفتاد لایه» ذکر شده است.

[7] بحارالأنوار، ج 33، ص  473.