لذّت‏هاى معنوى‏ در بهشت

تاکنون آنچه از نعمت‏هاى بهشت از قبیل باغ و هوا و تخت و غذا ونوشیدنى و همسر و ... گفتیم گوشه‏اى از لذائذ مادّى آن بود، ولى مهم‏تر از همه آنها لذائذ روحى و معنوى است. در همین دنیا اگر کسى از تمام لذّت‏هاى مادّى برخوردار باشد، ولى حسود باشد، کینه داشته باشد، مردم از او ناراحت باشند، کسى به او سلام نمى‏کند، در این صورت تمام لذّت‏ها براى او زهر مى‏شود، چون یکى از نعمت‏هاى بزرگ خداوند نعمت محبوبیّت است، نعمت کنار اولیاى خدا بودن است، نعمت صفاى دل است، راستى دل نورانى که در آن بخل، کینه، دشمنى، حسد، شرک و تکبّر و امثال آن نباشد، قابل مقایسه با کاخ، باغ، همسر، مرکب و ... نیست.

لذّت‏هاى معنوى بهشت بالاتر از نعمت‏هاى مادّى است و آیات و روایات‏

بسیارى در این زمینه وارد شده است و ما به قسمتى از آنها اشاره مى‏کنیم:

* بهشتیان با قلبى پاک و دور از هرگونه کینه و کدورت زندگى مى‏کنند. «وَنَزَعنَا ما فِى صُدُورِهِم مِن غِلّ»

* در میان مردان خدا و در جوار قرب خداوند هستند. «فَادْخُلِى فِى عِبادِى وَ ادخُلِى جَنَّتِى»

* خداوند پیام سلام براى ایشان هدیه مى‏کند. «سَلامٌ قَولًا مِن رَبّ رَحِیمٍ»

* فرشتگان از هر سو بر آنان وارد شده و تبریک مى‏گویند. «وَالمَلائِکَةُ یَدخُلُونَ عَلَیهِم مِن کُلّ بابٍ سَلامٌ عَلَیکُم بِما صَبَرتُم»

* عشق به خدا تمام وجودشان را گرفته و از عمق جان شکر مى‏کنند. «وَآخِرُ دَعواهُم أنِ الحَمدُلِلّهِ رَبّ العالَمِینَ»

آرى، در همین دنیا لذّات معنوى بسیار است، حلّ مسائل علمى و فهمیدن آن لذّت دارد، مناجات با حضور قلب لذّت دارد، گفتگو با بزرگان لذّت دارد، همسایگى بزرگان لذّت دارد، گاهى مشاهده مى‏شود که عکس گرفتن در کنار بزرگان لذّت دارد، وقتى کنار هم بودن در عکس و همجوارى خانه‏ها لذّت داشته باشد، پس پیام سلام از ذات مقدّس الهى و فرشتگان او و هم‏نشینى با پیامبران و امامان و اولیاى الهى، چه لذّتى خواهد داشت!در حدیث مى‏خوانیم: خداوند به بهشتیان مى‏فرماید: بالاتر از همه نعمت‏ها و کامیابى‏ها همان محبّت من نسبت به شما و رضایت من از شماست. « بحارالانوار، ج 8، ص 141» چنانکه در قرآن مى‏خوانیم: «وَ رِضوانٌ مِنَ اللّهِ اکبَرُ ذَلِک هُو الفَوزُ العَظِیمُ» رضایت و خشنودى خداوند از بهشتیان به مراتب از بهشت و نعمت‏هاى آن بزرگتر است‏واین همان فوز و رستگارى بزرگ است.در حدیث مى‏خوانیم: «انّ اطیَبُ شَى‏ءٍ فِى الجَنَّةِ و ألَذَّهُ حُبُ‏اللّهِ وَالحُبُ‏لِلّهِ» « بحارالانوار، ج 69، ص 251» لذیذترین و دلپسندترین نعمت‏هاى بهشت، محبّت خدا و دوست داشتن براى خداوند است.

* در آیات آخر سوره قمر مى‏خوانیم: «انَّ المُتَّقِینَ فِى جَنّاتٍ وَ نَهَرٍ فِى مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقتَدِرٍ» افراد باتقوا در باغ‏هاى بهشت و نهرها و در جایگاه صدق، (جایگاهى که لغو و کذب و خلافى در آن نیست،) جایگاهى پسندیده زندگى مى‏کنند، آن هم در پیشگاه خداوند قادر. مسأله زندگى در کنار رحمت مخصوص خداوند، چیزى نیست که بتوان آن را بیان و توصیف کرد ما در دنیا و آخرت در حضور او و در سر سفره نعمت‏هاى او هستیم، اما در قیامت صحنه و مقام و حضور چیز دیگرى است، «وَ سَقاهُم رَبُّهُم شَراباً طَهُوراً» در قیامت پروردگارشان از شراب پاک به آنان مى‏نوشاند.

* یکى دیگر از نعمت‏هاى روحى آن است که بستگان مؤمن و نیکوکارانى که در دنیا با هم بودند در آنجا نیز بهم ملحق مى‏شوند، «الحَقنابِهِم ذُرّیَّتَهُم»  ما ذرّیه نیکوکاران را که در خط ایمان باشند (گرچه به درجه پدران خود نرسیده باشند،) به خاطر لذّت بیشتر پدران به آنان ملحق مى‏کنیم تا در کنار هم لذّت بیشترى داشته باشند.

* یکى دیگر از الطاف الهى به اهل بهشت آن آست که خداوند به آنان مى‏فرماید: «انَّ هَذا کانَ لَکُم جَزاءً وَکانَ سَعیُکُم مَشکُوراً»  این نعمت‏ها پاداش کار و اجر سعى و تلاش خودتان است. در صورتى که جزاى کارهاى نیک و چند رکعت نماز و چند روز روزه و حج و انفاق و امثال آن این همه نیست، زیرا مال و جان و توفیق ما همه از خداوند است، عبادات ما همچون ساختمانى است که آجر، آهن، سیمان، گچ، در و پنجره و مصالح آن همه از خدا مى‏باشد، ولى در عین حال او خانه را به قیمت چند برابر از ما بخرد! راستى انسان در برابر این همه لطف شرمنده مى‏شود.

فرض کنید انسان بى‏پناه و دربندى را از غرق شدن نجات داده و او را و آزاد کردید، سپس به او رانندگى یاد داده و ماشین زیبایى را هم براى کار در اختیارش گذاشتید و براى او همسر و مسکن هم تهیه کردید، ولى او که نجات و آزادى و کار و زندگى خودش را از شما مى‏داند گاه و بیگاه براى تشکّر به دیدن شما بیاید، بعد شما بخاطر همین ملاقات باز هم کرایه ماشین و پول بنزین را چند برابر به او بدهید، در اینجا به او جز شرمندگى چه حالى دست مى‏دهد.

البتّه شکّى نیست که تمام این مثالها کوتاه و نارساست، به قول مولوى: «خاک بر فرق من و تمثیل من» و لطف خدا بیش از وصف و توصیف کردن است، «نتوان وصف تو گفتن که تو در وصف نیایى».

او کار ما را به ده برابر تا هفتصد برابر و بیشتر پاداش مى‏دهد، «مَن جَاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشرُ امثالِها»

او کار کم ما را هم مى‏پذیرد، «فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یَرَه»

او کار ناقص و معیوب را هم قبول مى‏کند، چنانکه در دعاى بعد از نماز مى‏خوانیم: «الهِى ان کانَ فِیهَا خَلَلٌ أو نَقصٌ مِن رُکوعِها أو سُجُودِها فَلاتُؤاخِذنِى و تَفَضَّل عَلىَّ بِالقَبولِ و الغُفرانِ»  خدایا! هرگاه در رکوع و سجود نماز من نقص و عیبى است، نادیده گرفته و نمازم را بپذیر و مرا مورد لطف و مغفرت قرار ده.

او کارهاى زیباى ما را براى دیگران آشکار مى‏کند، ولى زشتى‏ها را مى‏پوشاند. «یا مَن اظهَرَ الجَمِیلَ وَسَتَرَ القَبِیحَ»