موارد الگو گیری از رسول خدا

«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یرْجُو اللَّهَ وَالْیوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا»

الف: ساده زیستی یا زهد:  

_در لغت: زهد ورزیدن نسبت به یک چیز به مفهوم اعراض از آن شی و به مقدار اندکی از آن رضایت دادن است

_در اصطلاح علم اخلاق: دل کندن از دنیا و اکتفا کردن بقدر ضرورت از برای حفظ بدن، پس زهد به معنای ضایع کردن مال، حرام کردن حلال بر خود و از کسب و کار دست کشیدن نیست، آنگونه که بعضی ها انگاشته اند زهد به این معنی است که انسان به دنیا علاقه و دلبستگى نداشته باشد و اندام هاى خود را از آن نگه دارد مگر به قدر ضرورت و براى حفظ بدن. به عبارت دیگر، زهد عبارت است از رو گرداندن از متاع دنیا و خوشى هاى آن از اموال و منصب ها و دیگر چیزهائى که با مرگ زوال مى پذیرد. و به بیان دیگر، زهد؛ یعنى پشت کردن به دنیا و رو آوردن به آخرت یا از غیر خدا گسستن و به خدا پیوستن، که این بالاترین درجه زهد است.[ جامع السعادات ج 1 ،399 ترجمه]

_ملا محمد مهدی نراقی در مدح زهد می نویسید: زهد، یکى از منازل و مراحل دین و بالاترین مقامات سالکان است. «وَلَا تَمُدَّنَّ عَینَیکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیرٌ وَأَبْقَى »؛ و هرگز چشمان خود را به نعمت های مادی که به گروه هایی از آنان داده ایم، میفکن! این ها شکوفه های زندگی دنیاست؛ تا آنان را در آن بیازماییم و روزی پروردگارت بهتر و پایدارتر است.

_رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند: «من اصبح و همه الدنیا شتت الله علیه امره، و فرق علیه ضیعته، و جعل فقره بین عینیه، و لم یؤته من الدنیا الا ما کتب له.و من اصبح و همه الآخرة جمع الله له همه، و حفظ علیه ضیعته، و جعل غناه فى قلبه و اتته الدنیا و هى راغمة »؛ «هر که بامداد کند و فکر و همتش دنیا باشد، خداوند کارش را پریشان سازد و شغل و پیشه او را پراکنده کند و فقرش را پیش چشمش نهد و بجز آنچه خداوند از دنیا براى او مقرر کرده به او نرسد. و هر که بامداد کند و اندیشه و همت او آخرت باشد، خداوند فکر و همتش را جمع کند و پیشه و شغلش را حفظ نماید و بى نیازى و توانگرى را در دلش نهد و دنیا خوار و ذلیل نزد او آید».[ جامع السعادات ج 1،400 ترجمه]

_از امام صادق علیه السلام نقل شده است: سه زن نزد پیامبراکرم صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ آمدند، یکی گفت: شوهرش گوشت نمی خورد، دیگری گفت: شوهرش عطر استفاده نمی کند و سومی گفت: شوهرش از انجام وظایف زناشویی سرباز می زند. پیامبرصَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ در حالی که ردایش بر زمین کشیده می شد به مسجد رفت و بعد از حمد و ثنای الهی، فرمود: چه شده که عده ای از اصحاب من گوشت و عطر استفاده نمی کنند و از وظایف زناشوئی سرباز می زنند؟! بدانید من گوشت می خورم، از بوی خوش استفاده می کنم و وظیفۀ زناشویی ام را انجام می دهم. هر که از راه و روش من رو بر گرداند از من نیست[ اصول کافی، ج5،$496، حدیث5.].

ابعاد ساده زیستی در سیره پیامبر

الف: بعد فردی:

1-  خوردن و آشامیدن پیامبر:

_حضرت علی علیه السلام در این باره می فرماید:«أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْیَا کَشْحاً، وَأَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْیَا بَطْناً ...وَلَقَدْکَانَ-صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ-یَأْکُلُ عَلَی الْأَرْضِ، وَیَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ»؛ دو پهلویش از تمام مردم فرو رفته تر و شکمش از همه خالیتر بود... همانا پیامبر (که درود خدا بر او باد) بر روی زمین می نشست و غذا می خورد و چون برده، ساده می نشست.[ نهج البلاغه، ترجمه دشتی، خطبه 160.]

_امام حسین علیه السلام می فرماید: «قال حسین بن علی علیه السلام فی اسئله الیهودی الشامی، عن امیرالمؤمنین علیه السلام قال له الیهودی فانّ عیسی علیه السلام یزعمون انّه کان زاهداً؟ قال له علی علیه السلام کان کذلک، و محمد زهد الانبیاء، ما رفعت له مائده قطّ و علیها طعام و ما اکل خبز برّ قطّ و لا شیخ من خبز شعیر قطّ ثلاث لیال متوالیاً»؛ مردی یهودی از اهالی شام به علی علیه السلام گفت: مردم حضرت عیسی علیه السلام را زاهد می پندارند. حضرت فرمود: چنین است ولی محمدصَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ از تمامی پیامبران زاهدتر بود. هیچ گاه سفرۀ غذایی برای او نگستردند که در آن غذایی باقی بماند و هرگز از نان گندم نخورد و هرگز سه شب پشت سر هم از نان جو سیر نخورد[ احتجاج،$115.].

_امام صادق علیه السلام می فرماید: «ما اکل رسول الله متکئا منذ بعثه الله عزوجل حتی قبضه و کان یأکل اکله العبد و یجلس العبد. قلت: و لم؟ قال تواضعاً لله عزوجل»؛ رسول خدا از هنگامی که خدا او را به پیامبری برانگیخت تا لحظه مرگ، هرگز در حال تکیه دادن غذا نخورد و مانند بردگان غذا می خورد و مانند بردگان می نشست. راوی می گوید، گفتم: برای چه؟ فرمود: برای فروتنی در برابر خداوند بزرگ[ سنن النبی،$218.].

_ در بحار الانوار در مورد آداب غذا خوردن پیامبر آمده است:«مِنْ کِتَابِ مَوَالِیدِ الصَّادِقِینَ :« کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَأْکُلُ کُلَّ الْأَصْنَافِ مِنَ الطَّعَامِ وَ کَانَ یَأْکُلُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَهُ مَعَ أَهْلِهِ وَ خَدَمِهِ إِذَا أَکَلُوا وَ مَعَ مَنْ یَدْعُوهُ مِنَ الْمُسْلِمِینَ عَلَى الْأَرْضِ وَ عَلَى مَا أَکَلُوا عَلَیْهِ وَ مِمَّا أَکَلُوا إِلَّا أَنْ یَنْزِلَ بِهِ ضَیْفٌ فَیَأْکُلَ مَعَ ضَیْفِهِ وَ کَانَ أَحَبُّ الطَّعَامِ إِلَیْهِ مَا کَانَ عَلَى ضَفَفٍ...»[ بحارالانوار، ج 16، ص 242]

_ «و ما أکل خبز برّ قط، و لا شبع من خبز شعیر قطّ و لا أکل علی خوان حتی مات»؛ آن حضرت، نان جو الک نشده می خورد و هرگز از نان گندم نخورد و از نان جو هیچ گاه سیر نخورد و تا از دنیا رفت بر سفره رنگارنگ ننشست[ مکارم الاخلاق، اخلاق،$29.].

_ همچنین آمده است:«وَ مَا ذَمَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ طَعَاماً قَطُّ کَانَ إِذَا أَعْجَبَهُ أَکَلَهُ وَ إِذَا کَرِهَهُ تَرَکَهُ وَ کَانَ ص مَا عَافَ مِنْ شَیْ ءٍ فَإِنَّهُ لَا یُحَرِّمُهُ عَلَى غَیْرِهِ وَ لَا یُبْغِضُهُ إِلَیْهِ وَ کَانَ ص یَلْحَسُ الصَّحْفَةَ»؛ هـیـچ غـذایـى را بـد نـمـى شـمـرد، اگـر مـیـل داشت، تناول مى کرد و اگر به طعامى تمایل نداشت، ترک مى کرد و اگر خود نمى خواست به دیگرى بدگویى نمى فرمود و ظرف غذا را مى لیسید و مى گف : پایان غذا پر برکت تر است.

_ عائشه می گوید: «ما شبع رسول الله ثلاثة ایام متوالیه حتی فارق الدنیا، ولو شاء لشبع، ولکنه کان یؤثر علی نفسه»؛ پیامبر خدا صلی الله... ، تا زمانی که از دنیا رفت، هرگز سه روز پیاپی، غذای سیر نخورد؛ البته اگر می خواست، می توانست سیر بخورد، اما دیگران را بر خود مقدم می داشت»[ مجموعه ورّام،$141.].

_ در مجموعه ورّام آمده است: «ما اجتمع عند رسول الله إدامان إلا أکل أحدهما وتصدق بالآخر»؛ «هرگز نزد رسول خداصَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ ، دو جور غذا جمع نمی شد؛ مگر آن که یکی را می خورد و دیگری را صدقه می داد»[ مجموعه ورّام،$39.].

2-  لباس پوشیدن پیامبرصَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ

_«عن الغزالی فی الاحیاء: کان یلبس من الثیاب ماوجد، من ازار او رداء او قمیص او جبّه او غیر ذلک.و کان له کساء ملبّه یلبسه و یقول: انّما انا عبد البس کما یلبس کتفیه»؛ «پیامبراکرم صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ ، هر لباسی را که می یافت؛ مانند: روپوش، پیراهن، عبا و امثال این ها می پوشید. عبای کهنه و وصله داری داشت که آن را می پوشید و می فرمود: من بنده هستم و مانند بندگان لباس می پوشم»[ احیاء العلوم، ج2،$372.].

_«فی وصیه النبی لأبی ذر الی ان قال : یا اباذر! انّی البس الغلیظ و اجلس علی الارض»[ مکارم الاخلاق،$115.]؛ «رسول خداصَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ ، در پندهایش به ابوذر فرمود: ای ابوذر! من لباس خشن می پوشم و روی زمین می نشینم.

_«و فی المناقب: لا یلبس ثوبین، یلبس برداً حبره یمنیّه و شمله حبه صوف، والغلیظ من القطن و الکتان و کان اذا لبس جدیداً اعطی خلق ثیابه مسکیناً»؛ ایشان دو لباس روی هم نمی پوشید، گاهی برد راه راه یمانی و گاهی عبایی پشمی و گاهی لباسی کلفت از پنبه و کتان می پوشید و هر گاه لباس جدیدی می پوشید، لباس قبلی را به فقیری می داد[ مناقب آل ابی طالب، ج1،$147.].

3-  بستر پیامبر

_عن الغزالی فی الاحیاء: «و کان له فراش من أدم حشره لیف،طوله ذراعان او نحوه و عرضه ذراع و شبر او نحوه و کانت له عبائه تفرش له حیثما تنقّل، نثنّی طاقین تحته و کان ینام فی الحصیر لیس تحته شیء غیره»؛ بستر ایشان پوستی بود که با لیف خرما پر شده بود و طول آن حدود دو زراع و عرض آن حدود یک ذراع و یک وجب بود. عبایی داشت که هر گاه جایی می رفت آن را تا کرده و زیرش می انداخت. گاهی روی حصیر می خوابید، بدون آنکه چیزی زیرش بیندازد[ احیاء العلوم الدین،$ 377.].

_«کان فراش رسول الله عبائه و کانت مرفقته أدم، حشوها لیف»؛ عبای رسول خدا صلی الله واله و سلم ، بستر خوابش نیز بود و بالش حضرت از پوست بود که با لیف خرما پر شده بود[ امالی الصدق،$377.].

4-  مسکن پیامبر

_عن ابن مهد فی کتاب التحصین: «مرسلاً، قال: توفّی رسول الله و ما وضع لبنه علی لبنه»؛رسول خدا از دنیا رفت در حالی که خشتی روی خشتی ننهاد»[ المستدرک، ج 3،$ 466.].

_علی علیه السلام می فرماید:«یَکُونُ السِّتْرُ عَلَى بَابِ بَیْتِهِ فَتَکُونُ فِیهِ التَّصَاوِیرُ فَیَقُولُ یَا فُلَانَةُ لِإِحْدَى أَزْوَاجِهِ غَیِّبِیهِ عَنِّی فَإِنِّی إِذَا نَظَرْتُ إِلَیْهِ ذَکَرْتُ الدُّنْیَا وَ زَخَارِفَهَا ...»؛ «روزی یکی از همسرانش، پرده ای رنگارنگ و با نقش و نگار بردر خانه آویخت، پیامبر فرمود: این پرده را از من دور کن؛ زیرا چون به او می نگرم، یاد دنیا و زرق و برقش می افتم»[ بحارالانوار، ج 16،$ 286.].

5-  مرکب پیامبر

_علی علیه السلام می فرماید: «یرکب الحمار العاری و یردف خلفه»؛ بر الاغ بی پالان سوار می شد و کسی را نیز ترک خود سوار می کرد[ مکارم الاخلاق،$ 9.].

_ فی المناقب: «و یردف خلفه عبده أو غیره و یرکب ما امکنه من فرس او بغله او حمار و یرکب الحمار بلا سرج و علیه الغدار»؛ غلامش یا دیگران را ترک خود سوار می کرد. هر چه برایش فراهم می شد از اسب گرفته تا استر و الاغ، سوار می شد و حتی الاغ بی پالانی که فقط افساری داشت را سوار می شد»[ مناقب آل ابی طالب، ج 1،$ 147].

6-  نشست و برخاست پیامبر

_«بالاسناد عن ابی العباس، قال: کان رسول الله یجلس علی الارض و یاکل علی الارض و یعتقل الشاه»؛ رسول خدا، شیوه اش این گونه بود که روی زمین می نشست و روی زمین غذا می خورد و خود به گوسفند بند می نهاد»[ امالی طوسی، ج 2،$ 7.].

_امام صادق علیه السلام می فرماید: «کان رسول الله اذا ادخل منزلاً قعد فی ادنی المجلس الیه حین تدخل»؛ رسول خدا ، شیوه اش این بود که هر گاه وارد خانه ای می شد پائین مجلس (نزدیک در) می نشست»[ مشکاه الانوار،$ 206].

_حضرت سید الشهدا علیه السلام فرمود: از پدرم پرسیدم طرز نشست و برخاست پیامبرچگونه بود؟ فرمود: در نشست و برخاست، همواره یاد خدا بود و محل خاصی برای خود معین نکرده و به دیگران دستور می داد تا برای خود جایی معین ترتیب ندهند. هرگاه وارد مجلسی می شد هر کجا که محل خالی بود و یا در آخر مجلس می نشست و از همه حاضران تفقد می نمود و نظر خاصی نسبت به آنها اعمال نمی کرد؛ به همین مناسبت، همگی خود را نسبت به او نزدیک می دیدند[ عیون الاخبار، ج 1،$ 335].

7-  مسافرت پیامبر

در تاریکی شب، از دور صدای جوانی به گوش می رسید که استغاثه می کرد و کمک می طلبید و مادر جان، مادر جان می گفت. شتر ضعیف و لاغرش از قافله عقب مانده بود و از خستگی، روی زمین خوابیده بود. هر کار کرد شتر را حرکت دهد، نتوانست؛ ناچاراً بالا سر شتر ایستاده و ناله می کرد. رسول خدا ، که معمولاً بعد از همه و در دنبال قافله حرکت می کرد که اگر احیاناً ضعیف و ناتوانی از قافله جدا شده باشد تنها و بی مددکار نماند از دور صدای ناله جوان را شنید. همین که نزدیک رسید پرسید که هستی؟ جوان گفت: من جابرم، پیامبر فرمود: چرا معطل و سرگردانی؟ جوان گفت: یا رسول الله ، شترم از راه مانده و نمی تواند بلند شود. پیامبر فرمود: همراهت عصا داری؟ جوان گفت: بلی. رسول اکرم عصا را گرفت و به کمک آن عصا، شتر را حرکت داد و سپس او را خوابانید. بعد دستش را رکاب ساخت و به جابر گفت: سوار شو. جابر سوار شد و با هم راه افتادند. پیامبر در بین راه، دائماً جابر را مورد ملاطفت قرار می داد. جابر شمرد و دید پیامبر مجموعاً 25 بار برای او طلب آمرزش کرده است[ بحار الانوار، ج 6، باب مکارم اخلاقه و سیره و سنه.]

ب: بعد خانوادگی:

1- تربیت فرزند در چارچوب ساده زیستی: پیامبر علاوه بر خود، ساده زیستی را در فرزندان خود نهادینه کرده بود. سلمان می گوید: به منزل حضرت زهرا علیهاالسلام رفتم، دیدم دختر پیامبرچادری وصله دار بر سر دارد. به ایشان گفتم: دختران پادشاهان بر تخت های طلا می نشینند و لباس های زربافت می پوشند؛ ولی وضعیت شما دختر رسول خدا ، این گونه است که نه چادر گران قیمت دارید و نه چادر خوب؟ حضرت زهرا علیهاالسلام پاسخ دادند: ای سلمان! خداوند این نعمت ها را در قیامت برای ما ذخیره کرده است[ نهج الحیاه،$ 259.]. تذکر: هر کس زاهدانه در دنیا زندگی کند، در قیامت از نعمت های الهی بهره مند می شود.

2-  مهریه دختر پیامبر

جبرئیل بر پیامبر اکرم نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله، خدایت امر فرموده که فاطمه علیهاالسلام را با پانصد درهم به علی تزویج کنی[ دلایل الامه، ابن جریر طبری،$ 18.]. «و قد زوجه علی اربعمأئه مثقال فضه»[ کشف الغمه،$ 135]؛ مهریه دختر پیامبر چهارصد مثقال نقره بود. چهارصد مثقال نقره مساوی است با 500 درهم.

3-  جهیزیه دختر پیامبر

حضرت علی علیه السلام به امر پیامبر ، زرهش را به قیمت 400 یا 480 درهم فروخت و پول آن را خدمت پیامبرصَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ آورد. رسول خدا، پول ها را به بلال داد و فرمود: عطریات بخر و بقیه را به چند نفر از اصحاب داد که از بازار، جهیزیه خریداری کنند و آن ها این وسایل را خریدند:

روسری(یک عدد)؛لنگ(دو عدد)؛رو انداز مشکی(یک عدد)؛چادر پشمی(یک طاقه)؛بالش(چهار عدد)؛حصیر(یک تخته)؛کاسه چوبی(یک عدد)؛کوزه گلی(یک عدد)؛مشک آب(یک عدد)؛تنگ آبخوری(یک عدد)؛تختواب چوبی(یک عدد)؛طشت رختشویی(یک عدد)؛آفتابه(یک عدد)؛ دستاس(آرد چی).

این تمام جهیزیه خانه فاطمه زهرا علیهاالسلام بود[ زندگانی حضرت فاطمه زهرا س، عمادزاده،$ 305]. جهیزیه ای که بیشتر آن ظروف گلی و سفالی، فرش و بستر آن از پوست و پشم بود؛ به گونه ای که وقتی پیامبرچشمان مبارکش به آن ها افتاد، فرمود: بارالها! این ازدواج را بر این خانواده که بیشتر ظروفشان گلین و سفالی است مبارک فرما[ فرهنگ فاطمیه.].

4-  داماد پیامبر

پیامبر به حضرت علی علیه السلام فرمود: چه داری؟ عرض کرد: یک شتر، یک شمشیر و یک زره دارم. حضرت فرمود: شتر و شمشیرت برای کار و زندگی و دینت لازم است، زره را بیاور. علی علیه السلام زرهش را آورد. پیامبرَ فرمود: زره را بفروش. حضرت زره را به 400 یا 480 درهم فروخت و پول آن را خدمت پیامبر آورد[ زندگانی حضرت فاطمه زهرا س، عماد زاده،$ 305].

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: وقتی با حضرت فاطمه ازدواج نمودم، زیراندازی نداشتیم؛ ولی الآن اگر صدقه امروز من(وقف ها) میان بنی هاشم تقسیم شود همه را کفایت خواهد کرد.[ سفینه البحارف ج 2، 558.]

حضرت رسول از دخترش فاطمه پرسید: همسرات را چگونه دیدی؟ فاطمه پاسخ داد: بابا، او بهترین همسر است؛ اما زنانی از قریش نزد من آمدند و گفتند: رسول خداتو را به همسری مردی فقیر در آورده است.[ امالی شیخ صدوق26 و438]

سلمان می گوید: یک روز پیامبر مشغول شستن دست های خود بود که فاطمه با چشمانی گریان بر او وارد شد. پدرش پرسید: زهرا، عزیزم تو را چه شده که چنین گریانی؟ عرض کرد: از دست و زبان زنان عرب، جرأت بیرون رفتن نمی کنم. در حال عبور بودم که زنان قریش مرا دیدند و به کلماتی ناستوده تحقیر نمودند که چرا با مردی که فقیرترین جوانان است شوهر کردی. پسر عمم را نیز تحقیر و سرزنش می کردند.[ زندگان حضرت فاطمه زهرا س، عماد زاده265]

5-  بی پیرایگی پیامبردر خانه

و فی المناقب: «و کانِ یخصف النعل و یرقع الثواب و یفتح الباب و یحلب الشاه و یعقل البعیر فیحلبها و یطحن مع الخادم إذا أعیی و یضع طهوره باللیل بیده و یخدم فی مهنه اهله و یقطع اللحم»؛ رسول خداصَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ ، خودش کفشش را تعمیر می کرد و لباسش را وصله می زد، خود آن حضرت در خانه را باز می کرد و گوسفندان را می دوشید و شتر را می بست تا شیرش را بدوشد و هر گاه کارگرش از آسیاب کردن خسته می شد، خود آسیاب می فرمود. شخصاً آب وضوی شبش را فراهم می کرد و در کارهای منزل کمک می کرد و خود گوشت را خرد می فرمود»[ مناقب آل ابی طالب، ج 1147].

پیامبراز اینکه چیزی از بازار بخرد و به منزل ببرد شرم نداشت، هزینه های بزرگ او اندک، طبع او بسیار بزرگ و معاشرت او نیکو بود.[ ارشاد القلوب55، باب 22.]

ج: بعد اجتماعی:

1- اجابت دعوت دیگران:

رسول الله فرمودند:«لو أنَّ مؤمناً دعا نی الی الطعام ذراع شاه لاجبته و کان ذلک من الدین ولو أنَّ مشرکاً او منافقاً دعانی الی جزور ما اجبته و کان ذلک من الدین أبی الله عزوجل لی زبد المشرکین و المنافقین و طعامهم»؛ اگر مؤمنی، مرا برای خوردن پاچه گوسفندی هم دعوت کند، می پذیرم و این کار جزو دین است و اگر مشرک یا منافق، مرا به خوردن گوشت یک شتر کامل دعوت کند نمی پذیرم و این کار جزو دین است. خداوند هدیه و غذای مشرکان و منافقان را برای من نخواسته است»[؛ الکافی، ج 6،274].

«بالاسناد عن ابی العباس قال: کان رسول الله یجیب دعوه المملوک علی خبز الشعیر»؛ پیامبرصَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ دعوت بردگان را در خوردن نان جو می پذیرفت»[ امالی شیخ طوسی، ج 27].

«و فی المناقب: یجیب دعوه الحر ّو العبد و لو علی ذراع أو کراع و یقبل الهدیه و لو أنها جرعه لبن و یأکلها و لایاکل الصدقه»؛ دعوت هر بنده و آزادی را می پذیرفت، حتی اگر غذا پاچه گوسفندی بود. هدیه را قبول می فرمود، حتی اگر جرعه ای شیر بود و آن را می نوشید؛ اما غذای صدقه را نمی خورد»[ مناقب آل ابی طالب، ج 1147].

2-  برخورد پیامبر با دیگران

روزی یک عرب بیابانی خدمت پیامبر اکرم آمد و حاجتی داشت. وقتی که جلو آمد، روی حساب آن چیزهایی که شنیده بود، ابهت پیامبرِ او را گرفت و زبانش به لکنت افتاد.پیامبرِ ناراحت شدند و سؤال کردند: آیا از دیدن من زبانت به لکنت افتاد؟ سپس پیامبر او را در بغل گرفت و به طوری فشردند که بدنش، بدن پیامبر را لمس نماید. آن گاه فرمودند: آسان بگیر، از چه می ترسی؟ من از جبابره نیستم. من پسر آن زنی هستم که با دست خودش از پستان گوسفند شیر می دوشید. من مثل برادر شما هستم.[ حکایت ها و هدایت ها، استاد شهید مطهری]

3-  جلسات پیامبرصَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ

«و فی المکارم: عن أنس قال: کنا إذا اتیناالنبیصَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ جلسنا حلقه»؛ انس می گوید: هر گاه نزد پیامبرصَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ می رفتیم به صورت حلقه ای می نشستیم[ مکارم الاخلاق22].

«و فی المکارم: عن ابی ذر قال: کان رسول اللهصَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ یجلس بین ظهر انّی اصحابه فیجی و الغریب فلایدری ایهم، حتی یسأل. فطلبنا الیالنبیصَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ أن یجعل مجلساً یعرفه الغریب اذا تاه، فبنینا له دکّاناً من طین و کان یجلس علیه و نجلس بجانییه»؛ ابوذر می گوید: رسول خداصَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ طوری در بین اصحاب می نشست که وقتی شخص غریبی وارد مجلس می شد، نمی دانست چه کسی رسول خداست؛ تا اینکه سؤال می کرد. از این رو ما از ایشان درخواست کردیم برای آن که افراد تازه وارد ایشان را بشناسند، جایی خاص برای نشستن ایشان اختصاص دهیم؛ بنابراین سکویی گلی برایش ساختیم که ایشان روی آن می نشست و ما اطرافش»[ مکارم الاخلاق16].

4-  معاشرت پیامبرصَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ

«عن الدیلمی فی الارشاد: یصافح الغنّی و الفقیر، و لاینزع یده من ید احد حتّی ینزعها هو و لایحقر مادعی الیه و لو الی حشف التمر»؛ با فقیر و غنی دست می داد و دستش را نمی کشید تا طرف مقابل دست خود را بکشد. هر چه به او تعارف می شد کوچک نمی شمرد، حتی اگر نامرغوب ترین نوع خرما بود»[ ارشاد القلوب، 115].

«فی المناقب: یجالس الفقراء و یواکل المساکین و یناولهم بیده لایرتفع علی عبیده و إمانه فی مأکل و لاملبس»؛ با فقرا همنشین بود و با بیچارگان غذا می خورد و با دست خود به آن ها غذا می داد. هیچ گاه در غذا خوردن یا لباس پوشیدن بر غلامان و کنیزانش برتری نجست»[ المناقب آل ابی طالب، ج 1، 147].

5-  فرمانروایی و حکمرانی پیامبرصَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ

عربی بیابانی وارد مدینه شد و یکسره به مسجد آمد تا از رسول خدا ، پولی بگیرد. هنگامی که وارد مسجد شد، رسول خدا در میان انبوه اصحاب و یاران خود بود. عرب بیابانی، حاجت خویش را اظهار کرد و عطائی خواست. رسول اکرم چیزی به او داد ولی او قانع نشد و آن را کم شمرد و سخن درشت و ناهمواری بر زبان آورد و نسبت به رسول خدا جسارت کرد. اصحاب و یاران پیامبر، سخت در خشم شدند و چیزی نمانده بود که آزاری به او برسانند ولی رسول خدامانع شدند. رسول خدا اعرابی را با خود به خانه برد و مقداری دیگر به او کمک کرد. اعرابی از نزدیک مشاهده کرد که وضع رسول خدابه وضع رؤسا و حکامی که تاکنون دیده بود، شباهت ندارد. اعرابی اظهار رضایت کرد و کلمه تشکر آمیزی بر زبان راند.[ مجموعۀ آثار، ج 18، 209]