آداب سفر در روایات از آغاز تا بازگشت

مسافرت، وسیله نجات شخص از چیزی است که از آن فراری است و یا موجب رسیدن او به چیزی است که بدان علاقه مند است.

سفر بر دو نوع است: یکی سفر ظاهری و جسمانی است از محل زندگی و وطن به بیابان ها و دشت ها و دیگری سفر به وسیله حرکت درونی است از پایین ترین مراتب تا ملکوت آسمان ها که برترین سفرها همین سفر، یعنی سفر باطن است، چرا که کسی که بر حال جمود و به همان صورتی که پس از تولد و بر اساس تقلید از پدران و نیاکان شکل گرفته است، باقی بماند، همواره در مرتبه پایین مانده و به درجه نازلی تن داده است و به جای فضای گسترده «بهشتی که به بهای آسمان ها و زمین است» تاریکی زندان و تنگنای محبس را برگزیده است.

در آداب مسافر از آغاز تا بازگشت ده مورد ذکر شده است که به شرح آن ها می پردازیم:

1- مسافر پیش از هر چیز رد مظالم بدهد و قرض هایی را که دارد ادا کند و هزینه کسانی را که واجب النفقه او هستند فراهم کند و اگر اماناتی در دست او هست به صاحبانش بازگرداند و جز مال حلال برای خرج سفر برندارد و آن قدر خرج سفر بردارد که به همراهانش نیز کمک کند.

باید در مسافرت خوش سخن باشد و دیگران را اطعام کند و با آنان با اخلاق نیکو برخورد کند، زیرا مسافرت رازهای درونی را ظاهر می سازد که هر کس برای رفاقت در سفر شایسته باشد برای معاشرت در غیر سفر نیز شایسته است.

2- برای خود همراهی انتخاب کند و به تنهایی سفر نرود. باید همراهش از کسانی باشند که بر امور دینی، او را یاری کند و هرگاه چیزی از این امور را فراموش کرد به خاطر او آورد و کمک و یاری اش کند و چون یادآوری کرد بازوی او باشد.

از امیرالمؤمنین علی علیه السلام است که فرمود: «با کسی که در تو فضیلتی نسبت به خود نمی بیند و همچنین تو نیز در او فضیلتی نسبت به خود نمی بینی، هرگز در سفر همراهی نکن.»[1]

همچنین از امام باقر علیه السلام نقل شده است که فرمودند: «هرگاه معاشرت می کنی با مثل خودت معاشرت کن و مبادا با کسی معاشرت کنی که عهده دار مخارج تو باشد، زیرا این کار باعث ذلت مؤمنان است.»[2]

از آن حضرت است که فرمود: «حق مسافر، آن است که اگر مریض شد برادران همسفرش تا سه روز برایش توقف کنند.»[3]

3- مسافر از همراهان در وطن و فامیل و دوستان خود، خداحافظی کند و در وقت خداحافظی دعای رسول خدا صلی اللّه علیه و آله را بخواند.

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله چنان بود که هر گاه از مؤمنان خداحافظی می کرد، می فرمود: خداوند بر تقوای شما بیافزاید و شما را متوجه کارهای خیر کند و تمام حاجت های شما را برآورد و دین و دنیای شما را سالم بدارد و شما را به سلامت باز گرداند.[4]

در خبر دیگری از امام باقر علیه السلام است که فرمود: «رسول خدا صلی اللّه علیه و آله هرگاه با مسافری خداحافظی می کرد، دست او را می گرفت، سپس می فرمود: خداوند همسفران خوبی نصیبت کند و یاری خود را کامل و مشکل سفر را آسان و دور را نزدیک و گرفتاری تو را برطرف سازد و دین و امانت و سرانجام کار تو را به سامان برساند و راه هر خیری را به روی تو بگشاید. تقوای الهی را رعایت کن و خودت را به خدا بسپار و به برکت خدای عزوجل حرکت کن.[5]

4- پیش از مسافرت، هنگام بیرون رفتن نماز بگزارد.

در من لا یحضره الفقیه از قول پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است که فرمود: «شخص مسافر برای خانواده اش از دو رکعت نمازی که وقت رفتن به سفر به جا آورد و بگوید: خداوندا خود و خانواده و مال و اولاد و دنیا و آخرت و امانت و پایان کارم را در نزد تو به ودیعت می گذارم، چیز بهتری به جا نمی گذارد، و این سخن را کسی نمی گوید مگر آن که خداوند آنچه را که خواسته است به او مرحمت می کند.[6]

5- مسافر وقتی از منزل بیرون آمد، دعا را بخواند.

از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام شنیدم که می فرمود: اگر مردی از شما قصد سفر کرد، بر در منزلش، رو به سمتی که می خواهد سفر کند، بایستد و سوره حمد را رو به جلو و به طرف راست و چپ و نیز آیة الکرسی را به سمت جلو و راست و چپش بخواند، سپس بگوید: خدایا! مرا و هر چه همراه من است نگهدار و مرا با آنچه همراهم نیست سالم بدار و مرا با آنچه همراه دارم به لطف خود، به خوشی به مقصدم برسان. خداوند، او را با آنچه همراه دارد، نگهداری می کند و به سلامت به مقصد می رساند.[7]

امام صادق علیه السلام وقتی که آهنگ سفر داشت، می گفت: «خداوندا راه ما را باز کن و مسیر سفر ما را نیکو گردان و سلامتی ما را تامین کن.»[8]

علی بن اسباط از ابوالحسن الرضا علیه السلام نقل کرده، می گوید: امام رضا علیه السلام به من می فرمود: «هرگاه از خانه ات به قصد سفر یا در غیر سفر بیرون شدی، بگو: به نام خدا، به خدا ایمان دارم و بر خدا توکل می کنم، هر چه خدا بخواهد، هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست. پس شیاطین که با او رو به رو می شوند، فرشتگان به صورت آنها می زنند و می گویند: شما را بر او تسلطی نیست، زیرا او نام خدا را برده و ایمان و توکل به او دارد و «ما شاء الله، لاحول ولا قوة الا باللّه» گفته است.»[9]

ابوبصیر از ابوجعفر علیه السلام نقل کرده است که فرمود: «هر کس در وقت بیرون رفتن از در خانه اش بگوید: به خدا پناه می برم از آنچه فرشتگان الهی از او پناه جسته اند، از شر امروز و از شر شیطان و از شر هر کسی که برای اولیای خدا دام گسترده است و از شر جن و انس و از شر درندگان و حشرات (سمی) و از شر ارتکاب هر نوع حرامی، خودم را به خدا وامی گذارم خداوند او را بیامرزد و توبه او را بپذیرد و مشکل او را کفایت کند و از بدی او را باز دارد و از هر شری نگهداری کند.»[10]

امام صادق علیه السلام هرگاه پا در رکاب می نهاد، می گفت: «سبحان الذی سخر لنا هذا و ما کنا له مقرنین» و هفت مرتبه «سبحان الله» و هفت مرتبه «الحمدلله» و هفت مرتبه «لا اله الا اللّه» می گفت.[11]

امام رضا علیه السلام فرموده است: «هر کس وقتی که سوار مرکب شد بگوید: «بسم الله و لا قوة الا بالله و الحمدلله الذی سخّر لنا هذا و کما له مقرنین» خود و مرکبش را تا وقتی که پیاده می شود، حفظ کرده است.»[12]

6- مسافر از هر منزلی صبح زود حرکت کند.

جابر نقل کرده است: پیامبر صلی اللّه علیه و آله روز پنجشنبه وقتی که عازم تبوک بود، صبح زود به راه افتاد و فرمود: «اللهم بارک لامتی فی بکورها.»[13]

مستحب است که آغاز رفتن به مسافرت روز پنجشنبه باشد. نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله برای سفر بیرون نمی شد، مگر روز پنجشنبه.[14]

در کتاب من لا یحضره الفقیه از امام باقر علیه السلام نقل شده است که فرمود:

«رسول خدا صلی اللّه علیه و آله همیشه روز پنجشنبه مسافرت می کرد و می فرمود: خدا و پیامبر و فرشتگان الهی روز پنجشنبه را دوست می دارند.»[15]

از حماد بن عثمان نقل شده است که: «به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا مسافرت در یکی از روزهای مکروه مانند روز چهارشنبه و روزهای دیگر کراهت دارد؟ فرمود: سفرت را با صدقه شروع کن و هر وقت خواستی سفر کن و آیة الکرسی را بخوان.»[16]

و از آن حضرت است که فرمود: «صدقه بده و هر روزی خواستی به مسافرت برو.»[17]

7- بدرقه کردن در وقت خداحافظی مسافر مستحب و سنت است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هرگاه مجاهد در راه خدا را بدرقه کنم و در حمل بارش در وقت صبح یا شامگاه کمک کنم، این کار نزد من، از دنیا و آنچه در آن است محبوب تر است.»[18]

8- از روی احتیاط، روز حرکت کند و جدای از کاروان، تنها راه نیفتد.

دو برادر نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و عرض کردند: ما قصد داریم برای تجارت به شام برویم، به ما بیاموزید چه بگوییم؟ فرمود: پس از آن که به منزلی وارد شدید نماز عشاء را بخوانید و چون هر یک از شما بعد از نماز به بستر خواب رفت اگر تسبیح فاطمه علیهاالسلام را بگوید و سپس آیة الکرسی را بخواند، از هر چیزی محفوظ خواهد بود.

دو برادر دستور پیامبر صلی الله علیه و آله را به کار بستند، چند دزد که آنها را تعقیب می کردند همین که آن دو برادر در منزلی فرود آمدند غلامی را فرستادند تا ببیند آنها خوابند یا بیدار، غلام هنگامی به نزد آنها رسید که یکی از آنها داخل بستر بود و آیة الکرسی می خواند و تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام را می گفت؛ به نظر غلام آمد که دو دیوار جلو آنها ساخته شده است، دور آنها را گشت و هر چه دور زد جز دو دیوار هیچ چیز ندید. نزد دزدان برگشت و گفت: به خدا سوگند جز دو دیوار استوار هیچ چیز ندیدم گفتند: خدا تو را ذلیل کند، دروغ می گویی، ناتوان بوده ای و ترسیده ای!

همگی از جا برخاستند و رفتند تا خود ببینند و چون رسیدند جز دو دیوار استوار چیزی ندیدند، اطراف دیوارها را گشتند و کسی را ندیدند و به جای خود برگشتند. فردای آن روز نزد ایشان رفتند و گفتند: شما کجا بودید؟ گفتند: جز این جا جایی نرفته ایم. دزدان گفتند: اما ما آمدیم و جز دو دیوار استوار چیزی ندیدیم، برای ما بگویید داستان شما چیست؟ گفتند: ما خدمت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله رسیدیم و آن حضرت آیة الکرسی و تسبیح فاطمه علیهاالسلام را به ما تعلیم داد و ما انجام دادیم. دزدان گفتند: بروید به خدا سوگند هرگز دنبال شما نمی آییم و دست هیچ دزدی بعد از این سخن پیامبر به شما نمی رسد.[19]

در کتاب من لا یحضره الفقیه، از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود: «هرگاه راه را گم کردی فریاد بزن: یا صالح! یا صدا بزن: یا ابا صالح! لطف خدا بر تو باد! مرا راهنمایی کن.»[20]

از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است: «مبادا در وسط راه و میان دشت استراحت کنید زیرا آن جاها محل آمد و رفت درندگان و لانه مارهاست.»[21]

9- مسافر شش چیز همراه داشته باشد.

عایشه می گوید: «رسول خدا وقتی که مسافرت می کرد، پنج چیز به همراه خود می برد: آیینه، سرمه دان، شانه کوچک(برای محاسن)، مسواک و شانه سر.»[22]

امّ سعد انصاری می گوید: «پیامبر صلی الله علیه و آله در مسافرت، آیینه و سرمه دان را از خود دور نمی کرد.»[23]

یکی از اهل توکّل، چهار چیز را در سفر و حضر از خود جدا نمی کرد: قمقمه، ریسمان، سوزن با نخ و قیچی. می گفت: «این ها مربوط به دنیا نیست.»

در کتاب من لا یحضره الفقیه آمده است که سلیمان بن داوود منقری از حماد بن عیسی از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود: «در وصیت لقمان به پسرش آمده است: پسرم! شمشیر و کفش و عمامه و ریسمان و مشک آب و نخ خیاطی و درفش، در سفر همراه داشته باش و داروی بیشتری همراه ببر که هم خودت از آن استفاده کنی هم همراهانت. و در هر کاری که معصیت خدا در آن نباشد، با همسفران موافق باش.»[24]

در کتاب من لا یحضره الفقیه از سلیمان بن داوود منقری به نقل از حماد بن عیسی از امام صادق علیه السلام که فرمود: «لقمان به پسرش گفت: هرگاه با گروهی مسافرت کردی با آنها در کار خودت و کارهای جمعی، مشورت کن و با لبخند با آنها برخورد کن و از توشه ای که داری سخاوت مندانه به ایشان ببخش، هرگاه تو را خواستند پاسخ بده و اگر از تو یاری طلبیدند، یاری کن. زیاد خاموش باش و نماز بخوان و درباره مرکب سواری و آب و توشه ای که داری دست و دلباز باش و هرگاه از تو شهادت بر حق خواستند، شهادت بده و هرگاه مشورت خواهی کردند؛ با دقت نظر جواب بده وانگهی پیش از این که درباره امری بیندیشی و چگونگی آن بر تو مسلم شود، تصمیم نگیر و قبل از آن که برخیزی و بنشینی، بخوابی و بخوری و نماز بخوانی و نیز قبل از آن که فکر و حکمت خود را در مشورت به کار اندازی، پاسخ مشورتی را بازگو نکن، زیرا هر که خالصانه برای طرف مشورت خیرخواهی نکند، خداوند اندیشه اش را می گیرد و امانتداری را از او دور می سازد.

و هرگاه دیدی همراهانت راه می روند تو هم راه برو و اگر دیدی کار می کنند تو هم با ایشان کار کن و هرگاه تصدّق کردند یا وامی به کسی دادند تو نیز با ایشان عطا کن و از کسی که بزرگسال تر از تو است، حرف شنوایی داشته باش و هرگاه همراهانت به تو دستوری دادند و یا چیزی پرسیدند، بگو: آری و نگو: خیر، زیرا گفتن خیر، نقص و عیب است و هرگاه در راه سرگردان ماندید، فرود آیید و هرگاه تردید داشتید بایستید و مشورت کنید و هرگاه یک نفر را تنها دیدید از او راه را نپرسید و راهنمایی نطلبید، زیرا وجود فردی تنها در میان بیابان مشکوک است، شاید جاسوس دزدان باشد و یا شیطانی باشد که می خواهد شما را سرگردان کند و از دو نفر نیز بترسید مگر این که شما چیزی را ببینید که من نمی بینم، زیرا که عاقل هرگاه به چشم خود چیزی را ببیند، حق را باز شناسد و شاهد چیزی را می بیند که غایب نمی بیند. پسرم! هرگاه وقت نماز فرا رسید برای هیچ کاری آن را به تاخیر نینداز، نماز را بخوان و از آن راحت شو که آن دینی است به گردن تو، و نماز را با جماعت بخوان هر چند بر سر نیزه باشد و روی مرکبت نخواب، زیرا که خواب باعث می شود که زودتر پشت حیوان زخم شود و این کار حکیمانه نیست، مگر آن که در کجاوه ای باشی که امکان رفع خستگی و انبساط عضلات و مفاصل فراهم گردد، و چون نزدیک منزلت رسیدی از مرکبت فرود آی و پیش از آن که به خودت برسی به علف او برس زیرا وجود تو به او بستگی دارد و هرگاه خواستید جایی منزل کنید در جایی از زمین فرود آیید که خوش منظرتر و خاکش نرم تر و پر علف تر باشد و چون فرود آمدی پیش از آن که بنشینی دو رکعت نماز بخوان و هرگاه قصد رفع حاجت کردی، از آن جا دور شو، و چون خواستی کوچ کنی دو رکعت نماز بخوان، سپس آن زمینی را که فرود آمده بودی وداع کن و بر آن زمین و اهل آن جا درود فرست، زیرا هر سرزمینی ساکنانی از فرشتگان دارد و اگر توانستی غذایی نخور مگر آن که نخست قدری از آن را انفاق کرده باشی و تا می توانی در مدتی که سواره ای از قرآن تلاوت کن و تا وقتی که مشغول کاری هستی، تسبیح بگو و تا فراغت داری دعا کن.»[25]

10- تکبیر گفتن

پیامبر صلی الله علیه و آله هرگاه از حج یا جبهه جنگ و یا سفر دیگری برمی گشت، به هر جای بلند زمین که می رسید سه تکبیر می گفت و این دعا را می خواند: «لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد، یحیی و یمیت، و هو علی کل شیء قدیر. آئبون تائبون عابدون ساجدون لربنا حامدون، صدق الله وعده، و نصر عبده، و هزم الاحزاب وحده.»[26]

پیامبر صلی الله علیه و آله هرگاه وارد می شد، نخست به مسجد می رفت و دو رکعت نماز می خواند سپس وارد خانه می شد.[27]

همچنین شایسته است که برای خانواده و بستگانش ارمغانی از خوردنی ها یا چیز دیگری به قدر امکانش بیاورد، زیرا این سنت است و روایت شده است که اگر مسافر چیزی نیافت، باید سنگی را در خرجینش بگذارد.[28]

پی نوشت ها:

[1] «من لایحضره الفقیه»، باب الرفقاء فی السفر و وجوب حق بعضهم علی بعض ص۲۲۶/ محاسن برقی، ص۳۵۷.

[2] همان ماخذ/ «محاسن ابوعبداللّه برقی»، ص۳۵۷.

[3] همان ماخذ/ «محاسن ابوعبداللّه برقی»، ص۳۵۷.

[4] «من لایحضره الفقیه»، باب تشییع المسافر و تودیعه، ص۲۲۵/ «محاسن ابوعبداللّه برقی»، ص۳۵۷.

[5] همان ماخذ/ «محاسن ابوعبداللّه برقی»، ص۳۵۷.

[6] همان ماخذ «باب یستحب للمسافر من الصلاة اذا اراد الخروج» ص۲۲۳/ «محاسن برقی»، کتاب السفر، ص۳۵۸ - ۳۴۵.

[7] «من لایحضره الفقیه»، ص۲۲۴ - ۲۲۲.

[8] «من لایحضره الفقیه»، ص۲۲۴ - ۲۲۲.

[9] «من لایحضره الفقیه»، ص۲۲۴ - ۲۲۲.

[10] «من لا یحضره الفقیه»، ص۲۲۴ - ۲۲۲.

[11] «المکارم»، ص۲۸۴.

[12] «المکارم»، ص۲۸۴.

[13] این حدیث را خرائطی - به طوری که در کتاب «المغنی» آمده - از جابر نقل کرده و دارمی در ج۲، ص۲۱۴ و تمام صاحبان سنن از حدیث صخر غامدی روایت کرده اند.

[14] این حدیث را ابوداوود، در ج۲، ص۳۴ و احمد در ج۳، ص۴۵۵ از حدیث کعببن مالک نقل کرده اند.

[15] من لا یحضره الفقیه، باب الایام و الاوقات التی یستحب فیه السفر، ص۲۱۱.

[16] همان ماخذ، باب افتتاح السفر بالصدقة، ص 222.

[17] همان ماخذ، باب افتتاح السفر بالصدقة، ص 222.

[18] این حدیث را ابن ماجه با سند ضعیف به شماره۲۸۲۴ در کتاب خود آورده است.

[19] این روایت را طبرسی در کتاب «مکارم»، ص۲۹۲ نقل کرده است.

[20] من لا یحضره الفقیه، باب دعاء الضال عن الطریق، ص۲۳۲.

[21] من لا یحضره الفقیه، باب ارتیاد المنازل و الامکنه، ص۲۳۰.

[22] این حدیث را طبرانی در الاوسط / بیهقی در «السنن» وخرائطی در «مکارم الاخلاق» نقل کرده اند - به طوری که در «المغنی» آمده است - طرق حدیث در همه آنها ضعیف است. و عقیلی در کتاب «الضعفاء» - به طوری که در «الجامع الصغیر باب الشمائل» آمده - آن را نقل کرده است.

[23] این حدیث را خرائطی در «المکارم الاخلاق» - به طوری که در «لمغنی» آمده - به سند ضعیف نقل کرده است.

[24] «من لا یحضره الفقیه»، باب حمل الالات و السلاح فی السفر، ص۲۲۷.

[25] «من لایحضره الفقیه»، باب آداب المسافر، ص۲۳۱.

[26] این حدیث را بخاری در ج۳، ص۸ کتاب خود از حدیث ابن عمر، و ابن سنی در کتاب فی عمل الیوم و اللیلة، ص۱۴۲ آورده است.

[27] این حدیث را بیهقی در سنن، ج۵ ص۲۶۱ از کعب بن مالک نقل کرده، و می گوید: بخاری آن را در صحیح خود از ابوعاصم و مسلم از ابوموسی به نقل از ابوعاصم، روایت کرده است.

[28] این حدیث را دارقطنی از عایشه - به طوری که در «المغنی» آمده به سند ضعیفی نقل کرده است.

کتاب آداب سفر