ماجرای آیه نجوا و ده سوال امیرالمومنین از رسول خدا

سوره مجادله آیه دوازدهم آیة نجواست؛ بعضی ها می آمدند پیش پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله وسلم) ، آهسته در گوش پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله وسلم) سئوال می کردند و یک چیزی می گفتند. اینگونه می خواستند وقت پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله وسلم) را بگیرند، آیه نازل شد:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَةً»هرکس می خواهد کنار پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله وسلم) برود و آهسته سئوال و نجوا کند، باید یک درهم صدقه بدهد. همینکه پای پول به میان آمد دور پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله وسلم) خلوت شد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: یک آیه در قرآن هست که هیچ کس جز من به آن عمل نکرد، فقط من به آن عمل کردم و آن آیة فوق است- امیرالمؤمنین (علیه السلام) ده بار صدقه داد.- خدا می خواهد ارزش و مقام آن حضرت را به جامعه معرفی کند، می خواهد جایگاه حضرت را به جامعه نشان بدهد، و بگوید وقت پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله وسلم) ارزشمند است. گاهی شب می آمدند خانة پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله وسلم) غذا می خوردند و نمی رفتند، می نشستند، آیه نازل شد: وقتی شام خوردید بروید پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله وسلم) کار دارد،فرصت برای خواندن نماز شب می خواهد؛ اما پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله وسلم) زمان زیادی از شب را بیدار بود، و به سئوالات مردم پاسخ می داد. امیرالمؤمنین علیه السلام ده درهم تهیه کرد یک درهم صدقه داد آمد یک سئوال کرد، درهم دوم را صدقه داد آمد یک سؤال کرد و همین طور الی آخر؛ اما این سؤالات چیست؟ بعضی از تواریخ و بعضی از کتب این سئوالات را آورده اند، آنها را خدمتتان عرض می کنم.

سؤال اول: «فَسَأَلَ فِی الأولَی»؛ مرتبة اولی که یک درهم را صدقه داد آمد خدمت حضرت پرسید:«ما الوَفاء؟»وفاداری به چیست؟ فرمود:«شَهادَهُ أنْ لا إلَهَ إلّا اللهُ» یعنی این که «لا اله الا الله» را با اخلاص بگویی و تا آخر هم بایستی؛ واقعاً «لا اله» یعنی چه؟ یعنی جز اله برایت حکومت نکند. الهه هوی، شهوت، گناه، غضب و بداخلاقی بر تو حکومت نکند، شمشیر را برداری و همة این الهه ها را از بین ببری تا بشود الله،«أَنَّ قَلْبَ المُؤمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ»[ بحارالانوار، ج 55، ص 39]علی جان، وفاداری به این است.

سؤال دوم:باز حضرت رفت یک درهم صدقه داد و برگشت اما سئوال دوم، ببینید چقدر زیباست:«مَاالفَساد؟»یا رسول الله (صلی الله وعلیه وآله وسلم) فساد چیست؟ فرمود:«الکُفْرُ وَ الشِّرْکُ بِاللهِ عَزَّوَجلَّ»؛ فساد به این است که در زندگی انسان کفر و شرک باشد. البته شرک هم خیلی عام است.

پیامبر (صلی الله وعلیه وآله وسلم) فرمود: اگر کسی ریا کند روز قیامت به او خطاب می شود: یا کافر، یا فاجر، یا غادر، یا خاسر.[ بحارالانوار، ج 68، ص 295]

هر کسی را در هر کاری شریک بگیرید، سودش را تقسیم می کنند. اگر شما نصف سرمایه را بدهید و نصف دیگرش را رفیق تان بدهد، بعد که بخواهید سود را تقسیم کنید نصف سود را باید به رفیق تان بدهید. اما خدا می گوید: «أنا خیرٌ شریک»من خوب شریکی ام. اگر برای من در عبادت شریک بگیری، من از کل عمل می گذرم. همة آن عمل مال کسی که یک قسمت آن را برای او انجام دادید. اگر سه رکعت نماز خواندید، یک رکعت آن ریا و دو رکعت آن برای خدا، می گوید آن دو رکعت را هم نمی خواهم، همة نماز باطل است. لذا ذره ای ریا عمل را باطل می کند.

سؤال سوم: اما سؤال سوم، حضرت پرسیدند:«وَمَا الحَقّ؟»؛ یا رسول الله (صلی الله وعلیه وآله وسلم) حق چیست؟ فرمود:«الاسلامُ وَالقُرْآنُ وَ الوَلایَهُ إذا انْتَهَت إلَیْکَ»؛ حق سه چیز است، مثلث سه ضلعی است: اسلام، قرآن و ولایت. اگر ولایت کنار این دو نباشد حق ناقص است؛ چون ولایت است که خط دهی به قرآن می کند و این قرآن باید در زندگی ما تجلی و ظهور پیدا کند.

تاثیر قرآن :

1-بعضی از تواریخ نوشته اند و از جمله مرحوم فیض کاشانی این را نقل می کند که، جوانی در مسجد کوفه عبادت می کرد، دید دو سه روز یک خانم جوان می آید و به او خیره خیره نگاه می کند. یک روز که از مسجد بیرون آمد، خانم جوان جلو آمد و گفت: آقا، با شما کار دارم. گفت: خانم، عبادت مرا به هم نزن، بگذار بندگی خدا را انجام بدهم. اگر کاری داری بنویس. من با شما گفت و گو نمی کنم، خانم برایش نامه نوشت، وقتی نامه را باز کرد دید این زن عاشق او شده، تعلّق خاطر به او پیدا کرده است. آن جوان زیر نامه اش این آیه را نوشت و به او داد. نوشت قرآن کریم می فرماید:«وَهُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُم بِاللَّیْلِ وَیَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ»یک وقت می بینید شب خواب هستید خدا جان شما را می گیرد و صبح دیگر بلند نمی شوید. مرگ ناگهانی سراغ انسان می آید و انسان باید پاسخگوی اعمالش باشد. همین که نگاه زن به این آیه افتاد لرزید، این جوان چگونه از خدا می ترسد! با اینکه من دنبال او رفتم اینگونه قرآن رویش اثر گذاشته است که چنین پاسخ می دهد چرا من اینگونه نباشم؟ یک نامة دیگر برای آن جوان نوشت و گفت: من تا به حال جذب سیمای تو شده بودم؛ اما اکنون اخلاق و روش تو مرا جذب کرده است. چند تا از این آیه ها برایم بنویس. ببینید بعضی از آیات را نوشتن چقدر ارزشمند است. این شجاعت است، این که یک جوان از صحنة گناه بگریزد، همت عالی می خواهد این نتیجة تأثیرپذیری از قرآن است.

2-روزی رسول خدا (صلی الله وعلیه وآله وسلم) در مسجد سورة قارعه را می خواندند، ناگهان جوانی فریاد زد و روی زمین افتاد. پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله وسلم) بالای سرش آمد، وقتی به هوش آمد پیغمبر خدا (صلی الله وعلیه وآله وسلم) فرمودند چه شد؟ گفت: آقا، این آیاتی که شما خواندید خیلی تکان دهنده است؛«الْقَارِعَة. مَاالْقَارِعَة. وَمَاأَدْرَاکَ مَا الْقَارِعَة» - در صدر اسلام این روضه ای که الان بین ما معمول است نبوده. این بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) بین ما معمول شده است، قبل از این گاهی مسلمان ها دور هم می نشستند و آیات عذاب را می خواندند و گریه می کردند. – رسول خدا (صلی الله وعلیه وآله وسلم) فرمود: جوان! بهشت در انتظار تو است؛«أبشّرُکَ بالجَنَّه»اصحاب گفتند: یا رسول الله (صلی الله وعلیه وآله وسلم) ما چطور؟ فرمود: من نمی گویم، قرآن می فرماید:«وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَان»هر که ترس از خدا در دلش باشد جنتان، بهشت مادی و معنوی در انتظار اوست.

3- در جای دیگر داریم مردی خدمت پیامبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله وسلم) آمد، عرض کرد: «علّمنی ممّا علمک الله»؛ از آنچه خداوند به تو تعلیم داده به من بیاموز. پیامبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله وسلم) او را به مردی از یارانش سپرد تا قرآن را به او تعلیم دهد و او سورة «اذا زلزلت» را تا آخر به او تعلیم داد. آن مرد از جا برخاست و گفت: «کَفانی»؛ همین آیه مرا بس است. من می روم به همین عمل کنم. وقتی می رفت پیغمبر خدا (صلی الله وعلیه وآله وسلم) فرمود: این مرد فقیه خارج شد.فهمید اهل بهشت است. اگر انسان یک آیه را خوب درک کند کفایت می کند.

4_در جای دیگر می بینیم حضرت رسول اکرم (صلی الله وعلیه وآله وسلم) در مسجد نشسته بودند، چند نفر از عرب های بادیه نشین با لباس های مندرس وارد شدند، شمشیر هم بسته بودند، حضرت فرمود: از کجا می آیید؟ گفتند: از اطراف مدینه آمده ایم. حضرت دوباره سوأل کردند برای چه آمده اید؟ گفتند برای جهاد آمده ایم. حضرت در مورد وضعشان سوأل کردند، آنها گفتند: آقا، وضع مالیمان خوب نیست. پیغمبر خدا (صلی الله وعلیه وآله وسلم) به منبر رفت و این آیه را خواند:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ»؛مسلمان ها تقوی داشته باشید، به یاد آن اعمالی باشید که از پیش می فرستید و فردای قیامت حاضر و ظاهر می شود. سپس فرمود: چه کسی حاضر است به اینها کمک کند؟ کمی به هم نگاه کردند یک نفر بلند شد و گفت: یا رسول الله (صلی الله وعلیه وآله وسلم) اولین پول را من کمک می کنم بقیه هم یکی یکی پشت سر او کمک کردند. پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله وسلم) خیلی خوشحال شد از اینکه دید مسلمان ها کمک کردند.[ تفسیر درالمنثور، ج 6، ص 201]بعد این جمله را فرمود: هر کس کار خوب و روش خوبی را بنیان بگذارد هرکس به آن عمل کند به او هم ثواب می دهند؛ بعد فرمود: برعکس، هر کس یک روش بدی را بنیان بگذارد هر کس که به او نگاه کند و پیرو او بشود او باید پاسخگو باشد. یعنی تا قیامت هر کس کتاب سلمان رشدی را بخواند و به انحراف کشیده شود برای او تا قیامت گناه می نویسند.

 امام حسین (علیه السلام) می فرماید: شخصی نامه نوشت: «یابن رسول الله،عِظْنِی بِحَرفَیْن»؛«مَنْ حاوَلَ أمراً بِمَعْصیَهِ الله کانَ أفْوَتَ لِمَا یَرْجو وَأسرَعَ لِمَجِیءِ مَا یَحذَرُ»؛[ الکافی، ج 2، ص 373]

سؤال چهارم: حضرت امیرالمؤمنین سؤال چهارم را اینگونه پرسیدند«وَما الحِیلَه؟»یا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) حیله در چیست؟ فرمود:«تَرکُ الحیلَهِ»، نجات در این است. خدعه را کنار بگذار و یک رنگ باش.

خواهی که چو صبح صادق الوعد شوی     خورشید صفت با همه کس یک رو باش

اصحاب سبت آمدند خدعه کنند، آنگونه عذاب شامل حالشان شد.

یکی از راههای حیله وفریب عوض کردن عنوان است «أَفَمَن زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا»

قرآن می گوید بعضی ها عمل های منفی خودشان را مثبت می بینند. «حسین بن أبی علاء» می گوید: به مکه رفتیم، من مرتب گوسفند می کشتم و از مهمانان پذیرایی می کردم، خیلی ریخت و پاش داشتم، -فکر می کرد کار مثبتی انجام می دهد- در یکی از منزل ها خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم، امام فرمود: «یا حسین و تَذِلُّ المؤمنین؟!»؛ حسین بن أبی علا، مؤمنان را ذلیل می کنی؟! گفتم: نه آقا، من چنین قصدی ندارم. فرمود: تو داری با یک کاروان به مکه می روی، اجازه می دادی دیگران هم دخیل شوند و خرجی بدهند، هر چند کم باشد تا احساس خواری نکنند، می گذاشتی یک کاری هم آنها انجام دهند.[ المحاسن، ج 2، ص 359]خودش فکر می کرد دارد خدمت می کند. گاهی انسان فکر می کند دارد کسی را احترام می کند در واقع دارد او را می کوبد،

شخصی از روی دلسوزی خدمت امام صادق (علیه السلام) آمد و گفت: یابن رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) ، کسی پشت سر شما حرف می زد. حضرت فرمود: اگر راست می گویی که تو سخن چین هستی؛ اما اگر دروغ می گویی تو دروغگویی و تهمت می زنی و در هر دو حالت آدم بدی هستی. لذا رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: علی جان، نجات در ترک حیله است.

سؤال پنجم: درسؤال پنجم حضرت علی (علیه السلام) از حضرت رسول (صلی الله و علیه وآله وسلم) پرسیدند: «یا رسول الله وَمَا عَلَیَّ؟»؛ وظیفة من چیست؟«طَاعَهُ اللهِ وَ طَاعَهُ رَسُولِهِ»؛ اطاعت از خدا و پیغمبرش.

سؤال ششم: امّا سؤال ششم«وَکَیْفَ أَدْعُوا اللهَ تَعَالی؟»؛ یا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) چگونه دعا کنیم؟ فرمود: علی جان،«بِالصِّدق و الیّقینِ»، واقعاً خدا را بخوانی.

 موسی بن عمران (علیه السلام) از جایی عبور می کرد، دید کسی دعا می کند و خیلی ناله می زند و گریه می کند. موقع برگشت هم دید آن شخص همچنان گریه می کند عرضه داشت:«إلَهی عَبْدُکَ یَبْکِی مِنْ مَخَافَتِکَ»؛ خدایا بنده ات داشت گریه می کرد چرا دعایش را مستجاب نمی کنی؟ خطاب شد ای موسی (علیه السلام) ! او محب دنیاست، دعایش مستجاب نمی شود.[ عده الداعی، ص 176]

سؤال هفتم: درسؤال هفتم پرسیدند«وَمَا أسألُ الله تَعالَی؟» یا رسول الله (صلی الله و علیه وآله وسلم) از خدا چه بخواهم؟ پیغمبر (صلی الله و علیه وآله وسلم) پاسخ داد: علی جان«العَافِیه»؛

«الصّحَّه أفْضَلُ النِّعَم»؛[ غررالحکم، ح 11148]

سؤال هشتم: در سؤال هشتم حضرت فرمودند:«وَمَا ذا أصْنَعُ لِنَجَاه نَفْسی؟» فرمود:«کُلْ حَلَالاً وَقُلْ صِدْقآً»؛

در روایت داریم کسی که روزی حلال بخورد، قلبش نورانی می شود.

سؤال نهم : « ما السَرور؟»شادی در چیست؟ فرمود:«الجَنَّه»در بهشت.

سؤال دهم : «وَ مَا الرَّاحَه؟» «لِقاءُ اللهِ تَعالی»

[عن علی ع أنه ناجَی رسول الله عَشر مرّاتب عشر کلمات قدّمها عشر صدقات فسأل فی الأولی ما الوفاء قال التوحید شهاده أن لا إله إلا الله ثم قال و ما الفساد قال الکفر و الشرک بالله عزوجل قال و ما الحق قال الاسلام و القرآن و الولایه إذا انتهت إلیک قال و ما الحیله قال ترک الحیله قال و ما علی قال طاعه الله و طاعه رسوله قال و کیف أدعو الله تعالی قال بالصدق و الیقین قال و ما أسأل الله تعالی قال العافیه قال و ما ذا أصنع لنجاه نفسی قال کل حلالا و قل صدقا قال و ما السرور قال الجنه قال و ما الراحه قال لقاء الله تعالی. (بحارالانوار، ج 35، ص 382)]