امام رضا علیه السلام با این اعتبار دینی و اجتماعی و سیاسی، بنا به روایتی که ابن شهر آشوب، نویسنده مشهور شیعه در قرن ششم به نقل از یعقوب بن اسحاق نوبختی روایت کرده است به گونه ای وارد حمام نیشابور شد که حاضران متوجه نشدند آن حضرت دارای چنان مقامی است.

ابن شهر آشوب می نویسد: حضرت رضا علیه السلام وارد حمام شد. یکی از کسانی که حاضر بود - و ایشان را نمی شناخت - از آن حضرت خواست تا دلاکی او را کرده، به اصطلاح امروزه پشت او را کیسه بکشد.

حضرت درخواست او را پذیرفت و مشغول کار شد. برخی که امام را می شناختند آن مرد را در باره امام رضا (ع) آگاه کردند و او مشغول عذرخواهی شد با این حال امام به او آرامش داده و همچنان به دلاکی او مشغول بود (مناقب ابن شهرآشوب: 2/412).

این رویه همه چهره‌های برجسته خاندان پیامبر(ص) بود. در روایتی آمده است که در وقتی که امام صادق علیه السلام وارد حمام شد، صاحب حمام، ، از آن حضرت پرسید: اجازه می دهید حمام را برای شما خلوت کنم؟ حضرت فرمود: نیازی به این کار نیست. مؤمن سبک تر از این چیزهاست (مستدرک سفینة البحار: 2/433).

این رفتار امام رضا علیه السلام است که پست مهم سیاسی هم دارد و از مقام معنوی بالایی هم برخوردار است که یک نمونه آن را در نقل زیر می‌توان مشاهده کرد:

شیخ صدوق در روایتی نقل کرده است که وقتی حضرت رضا (ع) وارد حمامی شدند که در زمان ایشان به حمام الرضا شهرت داشت، آن اندازه عزیز بود که پس از غسل آن حضرت در آن حمام و اقامه نماز ظهر و بیرون رفتن از انجا، مردم به حمام رفته از آن آب بهره می گرفتند (مسند الامام الرضا - ع - 1/57)

از امام رضا علیه السلام در باره تواضع و حد آن پرسش شد. حضرت فرمود: تواضع مراتبی دارد. از جمله آن که انسان قدر و منزلت و اندازه خود را بشناسد و همانجا و در همان حد متوقع باشد، آن هم با قلب سلیم و آرام. رفتارش هم با دیگران آنچنان باشد که دوست دارد چنان با او رفتار کنند. اگر بدی هم دید با نیکی پاسخ دهد. خشمش را هم بتواند رام خویش سازد. از دیگران هم درگذرد. و البته خداوند نیکوکاران را دوست دارد (مسند الامام الرضا - ع - 1/273).

این که امام تأکید دارد رفتارش با قلب سلیم باشد، شاید به این معناست که مبادا انسان وقتی تواضع می کند در این باره به خودش فشار بیاورد. این فشار خود یک حس طلبکاری در انسان پدید می‌آورد و فکر می کند اگر فلان جا تواضع کرده، اینجا دیگر وقت تکبّر فرا رسیده است. تواضع ریاکارانه هیچ ارزشی ندارد.

امام رضا (ع) برخوردهای مشاجره آمیز را که از سر خودخواهی و بزرگ بینی است مردود دانست و فرمود چنین رفتارهایی سبب برآمدن غرور و از میان رفتن عزّت انسانی می شود (امالی الطوسی: 2/96).

این را هم بیفزاییم که اگر ساده زیستی و انزوا ـ که گاه با تواضع اشتباه گرفته می شود ـ بوی تصوف بدهد، مورد انکار ائمه اطهار (ع) قرار می‌گیرد. به همین دلیل گاه روایاتی دیده می‌شود که ائمه در دوره های خاصی لباس های شیک می پوشیدند. اما به طور طبیعی تواضع و ساده زیستی یک اصل بود.

معمر بن خلاد می گوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم که فرمود: به خدا سوگند اگر بر سر کار آیم، غذای ساده خواهم خورد و لباس ساده و خشن خواهم پوشید. آنگاه حضرت به این وصیت پیامبر (ص) به ابوذر استناد کردند که حضرت به وی فرمود: من لباس زمخت می‌پوشم و روی زمین می نشینم و انگشتانم را می لیسم و بدون زین سوار بر الاغ می شوم و کسی را هم پشت سرم سوار می کنم. آنگاه فرمود: ای اباذر! البس الخشن من الباس و الصفیق من الثیاب لئلا یجد الفخر فیک مَسلکا. این ابوذر! لباس زمخت و ساده بپوش تا فخرفروشی در تو راه نیابد. (مکارم الاخلاق: 131).

ابراهیم بن عباس در باره اخلاقیات امام رضا علیه السلام می گوید: زمانی که حضرت خلوت می کرد و سفره غذا پهن می شد تمامی خدمتکاران را بر سر سفره می نشاند و با آنان غذا می خورد. (مسند الامام الرضا علیه السلام: 1/45). دیگری نقل می کند که در مسیر خراسان که بودیم سفره پهن شد و حضرت خدمتکاران سودانی را هم بر سر سفره نشاند. من اعتراض کردم. حضرت فرمود: خدای ما یکی است. مادر و پدر ما هم یکی است و پاداش به اعمال ما خواهد بود. (روضة الکافی: 230).

البته امام نظیف بیرون می آمد و چنان نبود که هیچ گاه از لباس تمیز و شیک استفاده نکند. ابوعباد گوید: امام در تابستان روی حصیر می نشست و در زمستان روی پوست و لباس زمخت می پوشید و وقتی در برابر مردم ظاهر می شد لباس تمیز و شیک داشت. (عیون اخبار الرضا علیه السلام : 2/178).

آیا برای جوانان این مرز و بوم داشتن این آرزو که امیران و حاکمانشان تواضع بورزند و از سر تواضع با توده ها همراه باشند و در اداره امور انتقاد دیگران را بشنوند و عند اللزوم به مشورت بنشینند و پیران با تجربه را حرمت نهند و دست از تکبر و خودخواهی و غرور بردارند و از گذشتگان عبرت گیرند، عیب است؟

این درسی است که می‌توان و باید از امام رضا (ع) آموخت، امامی که او را سلطان ایران و شاه خراسانش خوانند، سلطانی با عظمت که پس از رحلتش، به عکس دیگر سلاطین، عظمت‌اش بیشتر و بیشتر نمایان شد و اکنون پس از گذشت بیش از هزار و دویست سال، همچنان همان عظمت را داراست.