امام حسین (ع) و عشق به خانواده

این گزارشی است از علاقه امام حسین علیه السلام به همسرش رباب و دخترش سکینه.
در باره شهادت امام حسین (ع) فراوان گفته شده است، و هرچند، هراندازه گفته شود، باز هم حق آن حماسه ادا نخواهد شد، اما اگر محاسبه ای از عمر امام حسین (ع) داشته باشیم، یعنی 57 سال، عاشورا در عین عظمت محتوا، به لحاظ زمانی بخش کوچکی از عمر آن حضرت است. این در حالی است که امام حسین (ع) بخش قابل ملاحظه ای از عمر خویش را همانند دیگران سپری کرده و چنین نبوده است که در سراسر عمر درگیر در نبرد و منازعه و کار سیاسی باشد.

پس باید به ابعاد دیگر حسین هم توجه داشت، به ویژه اگر بدانیم رابطه امام با پدربزرگش یعنی رسول خدا (ص) بر اساس مفهوم «حب» و دوستی بوده است. حسین با عشق پدر بزرگش تا هفت سالگی قدم گذاشت و یقینا این حب و دوستی در خانواده او و نسبت به او تأثیر عمیق روحی برجای گذاشته است. در این باره روایات فراوان است.
دشمنان اهل بیت در تاریخ بیش سعی کرده اند چنین وانمود کنند که حسین روحیه جنگی داشته است و حسن روحیه صلح آمیز! اما چنین نکته ای خلاف واقعیات بوده و همان طور که در جای خود معلوم گشته، این مسأله در سمت و سوی تحریف تاریخ توسط امویان و دشمنان امام حسین است. حتی به شخصی نسبت دادند که گفته بود: حسن شبیه به پیامبر و حسین شبیه به علی بوده است! 
شک نداریم که امام حسین در کنار پدر و برادر، تابع سیاست آنان بود. در ماجرای صلح هم، همان موضع برادر را پذیرفت. بعد از آن نیز ده سال بر اساس همان موضع زندگی آرام کرد. البته با معاویه جدال سیاسی داشت و رویه امویان را نمی پسندید و از آن انتقاد می کرد. اما شرایط را برای قیام آماده نمی دید.
بنابرین ما باید تلاش کنیم تا از لابلای زندگی امام حسین (ع)، از آنچه جسته گریخته نقل شده، مفاهیم زندگی را استخراج کنیم، گرچه به باور ما، داستان کربلا هم داستان زندگی است، البته زندگی شرافتمندانه نه ذلیلانه.
در اینجا می‌توان به عنوان نمونه به مناسبات امام حسین (ع) با همسرش رباب اشاره کرد. 
داستان اسلام آوردن امرء القیس در زمان عمر در منابع نقل شده است. وی که از قضاعیان بود در مدینه اسلام آورد و توسط عمر حتی قبل از این که یک نماز خوانده باشد، به عنوان فرمانده مسلمانان طایفه قضاعه انتخاب شد. وقت رفتن با علی بن ابی طالب و حسنین (ع) روبرو شد. امام اظهار تمایل کرد تا دختری از دخترانش را به عقد یکی از فرزندان پیامبر درآورد. او سه دخترش را یکی به علی بن ابی طالب و و دو دیگر را حسنین (ع) داد. رُباب، سَلمی و مَحیاه این سه دختر بودند. محیاه زن امام علی و صاحب فرزند شد. سلمی همسر امام حسن گردید و رباب همسر امام حسین. (علیهم صلوات الله).
امام حسین (ع) رباب را بسیار دوست می داشت و در اظهار این دوستی هیچ تقیه ای نداشت. این ویژگی خاص او و از روحیات شخصی اش بود. آنچه در منابع از شعر امام حسین علیه السلام در این باره نقل شده، بسیار مشهور است: 
لعمرک إنّنی لأحبّ دارا تکون بها سکینة و الرّباب‏
اُحبّهما و أبذل جلّ مالی و لیس للائمی فیهم عتاب‏
و لست لهم و إن عتبوا مطیعا حیاتی أو یغیبنى التراب‏
به جان تو سوگند، من خانه ای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند.
آن دو را دوست دارم و تمامی اموالم را در این راه می بخشم و برای ملامتگرم حاضر به پذیرش عتاب نیستم.
من مطیع کسانی که من را عتاب کنند نیستم، در تمام زندگی ام و تا وقتی که روی در نقاب خاک کشم.
در مقابل رباب نیز فداکارانه امام حسین را دوست داشت و گفته اند که وقتی امام حسین به شهادت رسید، یک سال سر قبر او بماند. من این را تعبیری شاعرانه می دانم نه واقعی، اما به هر حال، تعبیری از روی عشق و دلدادگی رباب به امام حسین است. 
همین محبت و دوستی است که سکینه را نیز اهل شعر و ادب و دوستی بار آورده است. نقل کرده‌اند که امام حسن (ع) از این که بی پرده از محبت خود نسبت به همسر و دخترش می‌گوید، گلایه کردند، اما امام حسین باز هم بر این محبت تأکید کردند. گویند که رباب پس از امام حسین، خواستگاران زیادی از قریش داشت که رضایت به ازدواج نداد، گرچه برخی گفته اند که تنها چند روزی پس از عاشورا زنده بود (البدایة و النهایه: 8/210).
سکینه هم زن برزگی در تاریخ اسلام شد و روحیات شاعرانه او در همه منابع مورد ستایش قرار گرفته، گرچه شاید اندکی اغراق هم شده است.. جالب است که نام اصلی سکینه امیمه بوده و بسا سکینه نامی بوده که امام حسین (ع) به خاطر آرامشی که در کنار دخترش داشته، به او داده و بر نام اصلی او غلبه کرده است. (بنگرید: مقاتل الطالبیین، ص 94) در باره سکینه نوشته اند: و کانت سکینة من الجمال و الأدب و الفصاحة بمنزلة عظیمة، کان منزلها مألف الأدباء و الشعراء (منتظم:‌ 7/175).
در باره روش محبت آمیز امام حسین علیه السلام توجه به این روایت نیز جالب است:
کنیزى دسته ریحانى را تقدیم امام حسین کرد. حضرت در برابر او را آزاد کردند. به حضرت گفته شد که شما تنها براى یک دسته گل کنیز را آزاد کردى؟ حضرت فرمود: خداوند در قرآن ما را چنین ادب آموخته است که «و اذا حُیِّیْتُم بِتَحِیَّة فَحَیُّوا بِأَحْسَنِ مِنْها أو ردّوها». شما پاسخ سلام و تحیت را به بهتر از آنچه خطاب شما گفته شده بدهید. بهتر از دسته گل، آزاد کردن او‌بود. (نثر الدر، ج 1، ص 335)