تواضع در سیره پیامبر و امامان(ع)

بر روی خاک نشستن, با محرومان و فقیران دمساز بودن, جامه خویش وصله زدن و بر کوچک و بزرگ سلام کردن از جمله رفتارهای متواضعانه ای است که در سیره پیامبر اکرم(ص) و ائمه طاهرین فراوان بدان برمی خوریم. غزالی در باره تواضع رسول اکرم می نویسد:

(پیغامبر(ص), با علوّ منصب خود, متواضع ترین مردمان بود. حال بیمار می پرسید. جنازه ها را تشییع می کرده بر الاغ برهنه سوار می شد و فردی را هم پشت سرش سوار می کرد. دعوت بردگان را پاسخ می داده کفش خود را می دوخت. جامه اش را وصله می زد و در خانه خود همراه اهل خانواده, کار می کرد. یاران وی پیش پایش برنمی خاستند; زیرا کراهت وی را از این کار می دانستند. بر کودکان سلام می کرد. روزی مردی را پیش او آوردند, از هیبت وی لرزه بدان مرد افتاد. حضرت فرمود: هوّن, فلست بملک, انّما انا ابن امرأة من قریش, کانت تأکل القدید.

آسوده باش, که من پادشاه نیستم, بلکه پسر زنی هستم از قریش, که گوشت نمک سود خشک می خورد.

پیامبر در میان یاران خود می نشست و با آنان چنان می آمیخت که گویا یکی از ایشان است و اگر ناشناسی می آمد او را نمی شناخت.

عایشه, از وی خواست: تکیه زده غذا تناول کند. فرمود:بل آکل کما یأکل العبد واجلس کما یجلس العبد مانند بندگان خورم و مانند ایشان بنشینم.1)

آری چنین کارهایی راحتی در زمانی که به اوج قدرت رسید, (مانند فتح مکه) انجام می داد تا مردم, گمان نکنند: قدرت و جاه و جلال او را از تواضع و فروتنی و نشست و برخاست با مردم, بازداشته است.

نتیجه به آفت کبر و غرور

پیامر اکرم اسلام(ص) تا آن حدّ به فروتنی اهمیت می داد که هرگز اجازه نمی داد به هنگامی که بر مرکب سوار بود, فردی در رکاب او پیاده راه برود, بلکه وی را سوار می کرد و اگر امتناع می کرد می فرمود:

(تقدم امامی وأدرکنی فی المکان الذی تُرید2)

راه بیفت و در جایی که می خواهی منتظر باش, من می آیم و در آن جا به هم می رسیم.

در سیره عملی حضرت علی(ع) می خوانیم:آن حضرت مقداری خرما از بازار شهر کوفه خریده و بر دوش گرفته بود و به طرف منزل حرکت می کرد. مردم, وقتی این صحنه را دیدند, از حضرت ایشان خواستند که بار خرما را به آنان بدهد, تا به منزل ببرند. حضرت, تقاضای آنان را نپذیرفت و فرمود:

(ربّ العیال احقّ3)

سرپرست خانواده از هرکس بدان سزاوارتر است.

امامان ما, افزون بر آن که خود نمونه های عالی تواضع بوده اند, همواره از هرحرکت و اقدامی که شائبه ایجاد روحیه تکبر داشته دوری می جسته اند و راه را بر وسوسه های شیطان و توجیه هایی که نفس در پی آن زمزمه می کند می بسته اند.

در سیره حضرت علی(ع) می خوانیم: روزی برای رفتن نزد أصحاب خود سوار بر مرکب شد و حرکت کرد. در بین راه, عده ای از یاران در پی وی, به راه افتادند. حضرت, متوجه آنان شد و فرمود:

حاجتی دارید؟

عرض کردند:نه ای امیرمؤمنان, بلکه دوست داریم که همراه شما باشیم. حضرت فرمود:

(انصرفوا فانّ مشی الماشی مع الراکب مفسدة للراکب ومذلة للماشی4)

پی کار خود. روید, چه اگر پیاده ای همراه سواره رود, اسباب تکبر سواره و ذلت پیاده می گردد.

امام هشتم علی بن موسی الرضا(ع), با جلالت قدر و بزرگی شأنی که داشت, در تابستانها روی حصیر می نشست و در زمستانها روی پلاس جلوس می فرمود و جامه های خشن می پوشید5. در سیره آن بزرگوار, نوشته اند که در سفر خراسان, روزی دستورداد, سفره گستردند و همه خادمان را که از سیاهان و غیر آنان بودند, کنار سفره نشاند و خود در کنار آنان برزمین نشست که غذا تناول کند. یکی از یاران امام, که احساس الهی و فروتنی امام(ع) را درست باز نیافته بود, نشستن این بینوایان سیاه ژنده پوش در کنار آن حضرت, برایش گران و ناخوشایند آمد; لذا عرض کرد: اگر سفره أی جدا از سفره خویش برای اینان تمهید می کردید, بهتر به نظر می رسید! حضرت فرمود:

(مه, انّ الربّ تبارک وتعالی واحد, والأم واحدة, والأب واحد, والجزاء بالأعمال.6)

ساکت باش! پروردگار ما یکی است. همه از یک پدر و مادر آفریده شده ایم. ارزش و احترام افراد در گرو اعمال آنهاست.

بی شک, رفتار و سیره عملی پیشوایان معصوم, بر همگان حجّت ست و در همه حرکات آنان درسی و حکمتی برای ما نهفته است. پیشوای هشتم(ع), در همان زمانی که منصب ولایتعهدی را به عهده دارد, برای استحمام به گرما به عمومی می رود! آن هم تنها و بدون تشریفات و همراهی خدمتکاران و بدون قُرق ساختن حمام, شخصاً, به سان مردمان معمولی, به شستن و تمیز کردن بدن خود می پردازد و گاه, طبق مرسوم و معمول حمامهای عمومی, به دیگران در این امر کمک می کند.

این گونه رفتار فروتنانه در ابعاد مختلف زندگی پیامبر و امامان(ع) فراوان به چشم می خورد, که می تواند الگو و سرمشق خوبی برای تنظیم رفتار و اخلاق اهل علم و دیگران باشد.

1. (احیاء علوم الدین), ابو حامد, محمد غزالی طوسی, ج2/380.

2. (مکارم الأخلاق), حسن بن فضل الطبرسی,/22.

3. (اخلاق محتشمی), خواجه نصیرالدین طوسی, /287. این روایت, با اندک تفاوتی در کتاب (المحجة البیضاء), ج6/ 248 هم آمده است.

4. (بحار الأنوار), ج41/55.

5. (همان مدرک), ج49/89.

6. (همان مدرک), /101.