جاودانگى عذاب جهنمیان و عدالت الهى
آیا جاودانگی عذاب جهنمیان با عدالت الهی منافات ندارد؟ چرا برخی خلود را با عدل الهی ناسازگار دانستهاند؟
پاسخ:
اینها گمان کردهاند همانطوری که در وضع قوانین جزائی باید بین جرم و جریمه تناسب رعایت شود؛ مثلاً اگر کسی بر سر رهگذری که از خیابان میگذرد زباله بریزد، عدالت ایجاب میکند که برای او کیفری در نظر گرفته شود. شکی نیست که کیفر اینچنین جرمی نمیتواند خیلی سنگین از قبیل اعدام یا حبس ابد بوده باشد. بنابر اصل تناسب میان جرم و مجازات برای چنین جرمی حداکثر یک هفته زندان کافی است و اگر این مجرم را به خاطر این جرم کوچک محاکمه صحرائی و تیر باران کنند، بر خلاف عدالت خواهد بود. کیفر دادن بر جرمها لازمه عدل است ولی اگر تناسب بین جرم و کیفر رعایت نگردد، خود کیفر دادن، نوعی بیعدالتی خواهد بود.
همچنین گناهانی از قبیل غیبت، دروغ، زنا، قتل نفس، جرمند و کیفر میطلبند ولی آیا کیفرهایی که در آخرت برای آنها تعیین شده است بیرون از اندازه نیست؟ قرآن کیفر قتل نفس را جاویدان ماندن در جهنم معین فرموده است. درباره غیبت روایت شده است که خورش سگهای جهنم است؛ و به همین طریق برای سایر گناهان، عقوبتها و مجازاتهای سخت و غیر قابل تحملی ذکر شده است؛ عقوبتهایی که از لحاظ کیفیت، فوقالعاده شدید است و از لحاظ مدت، بسیار طولانی. ایراد این است که این بیتناسبی چگونه با عدل الهی سازگار است؟
در پاسخ باید بگوییم از دیدگاه شیعه خلود در جهنم فقط برای کفّار و مشرکین و منکرین خدا و قیامت و انبیاء است و انسان مسلمان و مؤمن و لو این که مرتکب کبایر شده باشد دائماً در جهنم نمیماند، بلکه پس از چشیدن عذاب به مقدار لازم بالاخره نجات پیدا میکند و اهل بهشت میشود، امّا در مورد کفّار که چگونه ممکن است آنها مثلاً هشتاد سال عمر بکنند، امّا تا ابد در جهنم بسوزند؟ باید گفته شود: مجازات و کیفرها سه گونه است:
1- مجازات قراردادی، همان کیفرها و مقرّرات جزیی است که در جوامع بشری قانون گذاران الهی یا غیر الهی وضع میکنند، مثل حدّ شراب خوار، دزد، قاتل و... .
در این گونه مجازات همه گفتهاند باید بین جرم و کیفر تناسب وجود داشته باشد.
چنان که در اسلام هم چنین چیزی ملاحظه شده است بین مجازات زناکاری که زن دارد و کسی که زن ندارد تفاوت وجود دارد. بین کسی که بار اول دزدی کرد یا چیزی را خارج از صندوق و انبار در بسته دزدیده و کسی که دزد حرفهای است، یا با شکستن صندوق و انبار چیزی را دزدیده است، تفاوت وجود دارد و... .
2- مجازاتی که با عمل رابطه تکوینی یا علت و معلولی دارد، مثلاً بین خوردن سمّ و مسموم شدن رابطه تکوینی وجود دارد، چه شخص بداند و چه نداند، بچه باشد یا بزرگ، گناه کار باشد یا بی گناه،... فرقی نمیکند هر کسی بخورد مسموم میشود، همان طوری ملاحظه میشود در این جا تناسب وجود ندارد و احدی هم اعتراض نمیکند که این چه ظلمی است در حق بچه یا بی گناه و... صورت گرفته است.
3- مجازاتی که تجسم و عینیّت یافتن خود جرم و گناه است، در قرآن آمده است: آنانی که اموال یتیمان را از راه ظلم و غیر شرعی میخورند در واقع آتش در شکم خود وارد میکنند.(1) یعنی مال یتیم به صورت آتش در میآید و همین طور سایر گناهان چنین است.(2)
در این نوع از مجازات هم تناسب بین جرم و کیفر لازم نیست، چون در حقیقت کیفری از طرف خداوند جعل نشده است، بلکه خود عمل شخص تجسم پیدا میکند و به این شکل در میآید.
مولوی در مثنوی میگوید:
ای دریــده پوستیــن یوسـفــان گرگ بر خیزی از این خواب گران
گشتـه گرگان یک به یک خوهای تو مـیدرانند از غضب اعضــای تـو
زانچـه میبافی همـــه روزه بپـوش زانچه میکاری همه سالـه بپــوش
گـرزخاری خستـهای خود کشته ای ور حـریر و قز دری خود رشته ای
چـون ز دستت زخم بر مظلوم رست آن درختی گشت وزآن زقوم رست
این سخن های چــو مار و کژدمت مـار و کـژدم میشود گیـرد دمت(3)
کفر و شرک حقیقی به خدا که ریشهای نفسانی دارد و روان انسان را در تاریکی مطلق قرار میدهد در سرای دیگر تجسم عینی و اخروی آن رنگ ابدیت را دارد و مایه کیفر دائمی میشود.(4)
یعنی این حالت کفر و انکار حقیقت در درون این شخص رنگ ابدیت گرفته، به گونه ای که اگر تا ابد در همین دنیای مادی باشد، همین گونه خواهد بود اما از آن جا که این دنیای مادی، شایستگی ابدیت ندارد، مرحله ظهور این باطن و درون قیامت است، و ظهور کفر و انکار حقیقت جز دوزخ نیست.