حالت تک تک اعضای کافر در قیامت وجهنم
از قیامت امثال من چه مىتوانند بگویند یا بنویسند، جایى که حضرت على علیه السلام مىفرماید: نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده است، ما به غیب و عالم ملکوت جز راه وحى راه دیگرى نداریم، لذا به سراغ قرآن مىرویم و از میان صدها آیه که درباره وضع کفّار و مجرمان بیان شده، بعضى از آیات را به ترتیب اندام انسان بیان و ترجمه کرده و بدان اکتفا مىکنیم:
وضع عقل قرآن مىفرماید: «وَتَرَى النّاسَ سُکارى وَما هُم بِسُکارى وَلکِنَّ عَذابَ اللّهِ شَدیدٌ»
وضع پیشانى و چشمها قرآن مىفرماید: «یَومَ یُحمى عَلَیها فِى نارِ جَهَنَّمَ فَتُکوى بِها جِباهُهُم وَ جُنُوبُهُم وَ ظُهُورُهُم هذا ما کَنَزتُم لَانفُسِکُم ...» «2» ثروتمندان و زراندوزانى که از مال و ثروت خود در راه خدا انفاق نمىکنند، در آن روز همان درهم و دینار را داغ کرده و بر پیشانى و پهلو و پشت آنان مىگذارند و به آنان گفته مىشود: این همان چیزى است که در دنیا به عنوان
دارایى و «کنز» براى خود ذخیره کردهاید. از شدّت ترس و وحشت چشمها از حرکت مىایستد و به یک نقطه دوخته مىشود، «تَشخَصُ فِیهِ الابصارُ» یا در آن روز آنان چشمان اشک آلود و خاشعى دارند. «خاشِعَةً ابصارُهُم»
و در آیات دیگرى مىخوانیم که گناهکارانى در آن روز کورند وهنگامى که مىپرسند: ما در دنیا چشم داشتیم چرا در اینجا نابینا هستیم؟ به آنان جواب داده مىشود: همان گونه که نسبت به آیات ما در دنیا فراموشکار بودید و چشم از آن فرو مىبستید، در اینجا هم چشم بسته و فراموش شده هستید.
امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه «مَن کانَ فِى هَذِهِ اعمى فَهُوَ فِى الآخِرَةِ اعمى» هرکه در دنیا نابینا شد در آخرت هم نابیناست، با بیان جالبى مىفرماید: کسانى که آفرینش آسمانها و زمین و گردش شب و روز و خورشید و ماه و آن همه نشانههاى شگفت الهى را دیده، ولى خدا را نشناختهاند و در عمل مانند کسانى هستند که گویا هیچ اثرى از خدا ندیده و کوردلانى سنگدل همچنان به زندگى حیوانى خود غافلانه ادامه مىدهند، در قیامت هم نابینا محشور مىشوند. « تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 196» آرى، کورى آن روز، عکسالعمل کوردلى امروز آنهاست.
در روایات مىخوانیم: کسانى که مستطیع هستند وباید به حج بروند، ولى آن را به تأخیر مىاندازند، در قیامت کور خواهند بود. « تفسیرنورالثقلین، ج 3، ص 196»
در قیامت مراحل و مواقف گوناگونى است که در بعضى از آنها ( «مَوقِفُ البُکاء» و ایستگاه اشک)، گناهکاران گریه مىکنند، ولى اشکى که دیگر سودى ندارد و بیدارى وتذکّرى که دیگر فایدهاى ندارد. چنانکه امام صادق علیه السلام فرمودند: چه بساکسانى که در دنیا از روى لغو و بیهوده زیاد مىخندند، در قیامت گریههاى زیادى خواهند داشت.
البتّه امام صادق علیه السلام فرمودند: «کُلّ عَینٍ باکِیَةٌ یَومَ القیامَةِ الّا ثَلاثَةٌ: عَینٌ غَضَّتْ عن مَحارِمِ اللّه و عَینٌ سَهَرَتْ فى طاعَةِ اللّهِ و عَینٌ بَکَتْ فى جَوفِ اللَّیلِ مِن خَشیَةِ اللّهِ» تمام چشمها در قیامت گریان است، مگر سه چشم: چشمى که هنگام دیدن حرام فرو افتد و چشمى که در اطاعت خدا بیدارى کشد و چشمى که در دل شب از خوف خدا اشکى بریزد.
این چشمان دیگر تلخى گریه قیامت را به خود نخواهند دید.
امام رضا علیه السلام فرمودند: کسى که به یاد مصیبتهاى ما بگرید یا دیگران را بگریاند، در قیامت گریان نخواهد بود. و نیز روایات متعدّدى که درباره گریه بر مظلومیّت امامان معصوم علیهم السلام بخصوص امام حسین علیه السلام وارد شده و همچون پاداشى بر آن مترتّب است.
وضع صورت مجرمان
قرآن مىفرماید: «یَومَ تَبیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسوَدُّ وُجُوهٌ» «4» روزى که صورت نیکوکاران سفید، ولى صورت گناهکاران سیاه مىشود.
در جاى دیگر مىخوانیم: «کانّما اغشِیَت وُجُوهُهُم قِطَعاً مِنَاللّیلِ مُظلِماً» «5» گویا قطعه تاریکى از شب صورت گناهکاران را پوشانده است.
و در جاى دیگر مىفرماید: «وُجوُهٌ یَومَئِذٍ عَلَیهَا غَبَرَةٌ» «6» صورتهایى در قیامت است که روى آنها غبار نشسته است.
لذا به ما سفارش شده هنگامى که مشغول شستن صورت در وضو هستیم، یادى از صورتهاى قیامت کنیم واین دعا را بخوانیم: خدایا! صورتم را سفید گردان درروزى که صورت گناهکاران سیاه مىشود.
وضع بینى مجرمان
مىفرماید: «سَنَسِمُهُ عَلَى الخُرطُومِ» ما بر خرطوم آنان داغ مىگذاریم. داغ گذاردن بر بینى، نشانه بزرگترین ذلّت و ضعف و بدبختى آنهاست، چنانکه بجاى بینى، کلمه «خرطوم» آمده تا آنان را بیشتر تحقیر کند.
وضع دهان و زبان
صحنههاى قیامت یکى دوتا نیست، بلکه مراحل، مواقف، صحنهها و شرایط مختلفى دارد و گناهکاران در آن روز در هر صحنهاى وضعى دارند؛
در مرحلهاى مهر بر دهان آنان زده مىشود، «الیَومَ نَختِمُ عَلَى افواهِهِم» یا آنان واژگون و کر و کور و لال محشور مىشوند، «وَنَحشُرُهُم یَومَ القِیامَةِ عَلى وُجُوهِهِم عُمیاً وَبُکمَاً وَ صُمّاً» و قادر به گفتگو نیستند، در آن روز به جاى زبان، سایر اعضاى انسان به گفتگو مىپردازند.
در بعضى مراحل هم التماسها دارند، گاهى به گمراهکنندگان خود نفرینها مىکنند، گاهى افسوس و حسرتها دارند و وعده اصلاح خود را مىدهند.
در برابر این افسوس و یا سکوت مجرمان، اهل بهشت فریاد مىزنند: بیایید نامه اعمال ما را بخوانید و برگ برنده را به دست ما ببینید. «اللّهمّ ارزُقنَا»
وضع دست مجرمان
قرآن مىفرماید: «وَیَومَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلى یَدَیهِ ...» کسانى که در دنیا دوستان نااهل گرفتهاند، روز قیامت دو دست خود را به دهان و به دندان مىگیرند و مىگویند: اى کاش ما با فلانى دوست نمىشدیم! او ما را از یاد خدا غافل و سبب گمراهى ما شد.اى کاش در دنیا من با پیامبر خدا راهى باز کرده بودم!
در روایات مىخوانیم: این ندامتها براى کسانى است که در مسأله رهبرى به سراغ افراد فاسد وفاسق رفته ورهبران معصوم وآسمانى را به خاطر تبلیغات دروغین این و آن و یا هوا و هوسهاى خود و یا خط و حزب خود رها نموده ویا به جاى قوانین الهى، به سراغ قوانین بشرى رفته و به آنها دلبستهاند. « تفسیرنورالثقلین، ج 4، ص 12»
سرافکندگى مجرمان
خداوند به پیامبرش مىفرماید: «وَلَوتَرى اذِ المُجرِمُونَ ناکِسُوا رُؤسِهِم عِندَ رَبّهِم رَبَّنَا ابصَرنَا وَ سَمِعنَا فَاْرجِعنَا نَعمَلُ صالِحاً انّا مُوقِنُونَ» گاهى که از انسان سخن و یا عملى سرمى زند، همین که سند و نوار و یا عکس او را افشا مىکنند، شرمنده شده و حاضر است به زمین فرو رود و تمام هستى خود را فدا کندتا آن لحظه را نبیند.
وضع گردن مجرمان
«اذِ الاغلالُ فِى اعناقِهِم»
وضع دلها
گرچه تمام تعبیراتى که در مورد چشم و لب و دندان گفته شد در حقیقت بازتاب آن دلهرهاى است که در قلب مجرمان است، ولى قرآن در خصوص دل نیز آیاتى را بیان فرموده است، از جمله مىخوانیم: «مُهطِعِینَ مُقنِعِى رُؤُسِهِم لایَرتَدُّ الَیهِم طَرفُهُم وَافئِدَتُهُم هَواء» با ذلّت سر به آسمان کرده و به طورى حیرتزده مىشوند که حتّى پلک چشمشان بهم نمىخورد و دل آنها از ترس خالى شده و فرو مىریزد و به کلّى قدرت و اراده و فکر خود را از دست مىدهند.
و در جاى دیگر مىخوانیم: «قُلُوبٌ یَومَئِذٍ واجِفَة» «3» در آن روز دلها در اضطراب غیر قابل وصفى است.
وضع پهلو و کمر
درباره ثروتمندان زراندوزى که با دیدن محرومیّتهاى مردم، دست از بخل خودبرنداشته و همچنان به جمع و ذخیره کردن مال و ترک انفاق در راه خدا سرسختانه به زندگى حیوانى خود ادامه مىدهند، چنین مىخوانیم: «یَومَ یُحمى عَلَیهَا فِى نارِ جَهَنَّمَ فَتُکوى بِها جِباهُهُم وَجُنُوبُهُم وَظُهورُهُم هذا ما کَنَزتُم لَانفُسِکُم» در قیامت همان سکّههاى اندوخته شده در دنیا را داغ و بر پیشانى و پهلو و کمر زراندوزان مىنهند و به آنها مىگویند: «هَذا مَا کَنَزتُم» این همان سکّهها و کنزهاى شماست که بخل مىورزیدید و انفاق نمىکردید.
آرى، سکّههایى که در دنیا دل محرومان را سوزانده، در آخرت ما را مىسوزاند، صورتى که در برابر فقیر درهم کشیده شده، در آن روز با فلزّ گداخته درهم کشیده مىشود، پهلویى که در کنار محرومان قرار نگرفت وکمرى که به فقرا پشت کرد و با این قیافهها دلهایى را سوزاند، در آن روز خواهد سوخت.به دنبال این عذابها، فریاد و ناله آنان نیز بلند است که: «مَا اغنى عَنّى مالِیَه» «هَلَکَ عَنّى سُلطانِیَه» «ما اغنى عَنهُ مالُهُ و ما کَسَبَ» «یَومَ لایَنفَعُ مالٌ و لابَنُونَ»
در قرآن چندین نمونه از مالى که به زمین فرو رفت یا باغهایى که سوخت نقل شده تا شاید انسان از دلبستگى به آن برهد.
حضرت موسى به قارون فرمود: «لاتَنسِ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنیا» از این دنیا بهرههایى که براى نجات و قیامت و رشد انسانى خودت هست، فراموش مکن، ولى پندهاى آن پیامبر بزرگوار سودى نکرد و سرانجام زمین او و اموالش را به درون خود فرو برد.
در مورد باغدارانى که بنا گذاشتند از میوههاى باغ به محرومان ندهند، مىفرماید:ما باغشان را یکسره خاکستر کردیم.
قرآن براى نجات انسان و دورى از وابستگى و دلبستگىهاى او، بهترین موعظه و پند را داده و شدیدترین هشدارها را با بیانهاى گوناگون و رسا و مکرّر آن هم با نمونههاى مختلف ارائه داده است:
گاهى فرموده: اى انسان! تو خلیفه خدا هستى نباید به زمین و مال بچسبى.
گاهى فرموده: به ایثارگرانى که از خود کم گذاشته و به دیگران بخشیدند نگاه کن، مبادا تو عقب بمانى.
گاهى فرموده: مالى که در راه خدا بدهى، مانند دانهاى است که به صورت خوشهها آن هم با گندمهاى فراوان بدست مىآید. بنابراین در انفاق، تو سود بزرگى بدست مىآورى.
گاهى فرموده: اى انسان! روزى را که فقیر و نادار بودى فراموش مکن و امروز که بىنیاز هستى غافل مباش.
وگاهى فرموده: ما فرعونها را غرق و قارونها را به زمین فروبردیم.
همه این تذکّرات لطف و رحمت الهى است تا فکر و دل ما را از وابستگى به این دنیا فانى رها نموده و به یاد قیامت اندازد.
وضع درونى
قرآن در این باره مىفرماید: «وَ سُقُوا ماءً حَمِیماً فَقُطّعَ امعائَهُم» در برابر بهشتیانى که از بهترین شیرها و آبها و عسلها و نوشیدنىها بهرهمند مىشوند، به دوزخیان به جاى آب گوارا، آب چنان جوشانى داده مىشوند که همچون اسید، اندرون آنان را سوزانده و قطعه قطعه مىکند.
وضع پوست
قرآن صحنهاى را از دشمنان خدا در قیامت بازگو مىکند که اعضاى و پوست انسان علیه او گواهى مىدهد، بعضى از گناهانى که انسان با پوست بدن کرده از قبیل زنا و لواط و امثال آن و سعى کرده مخفى بماند، در آن روز خود پوست شهادت داده و رسوا مىکند.
مجرمان گویا از شهادت وگواهى پوست خود به شدّت ناراحت و عصبانى شده و پرخاشگرانه به آن مىگویند: چگونه امروز علیه ما سخن گفته و شهادت دادید؟
پوست بدن در پاسخ مىگوید: همان خدایى که قادر است همه چیز را به گفتگو و نطق درآورد، ما را هم به سخن درآورد. غافل از آنکه مگر یک قطعه گوشت زبان، با گوشتهاى دیگر فرق دارد؟ و مگر براى قدرت بىنهایت خدا به نطق درآوردن چیزى با چیز دیگرى تفاوت دارد؟!
در جاى دیگر مىخوانیم: «کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْناهُم جُلُوداً غَیرَها» هرگاه پوستهاى بدن گناهکاران بریان شده و بسوزد، ما دوباره پوستهاى نو دیگرى از همان پوستهاى سوخته ساخته وبه آنان مىدهیم، مانند خشتى که خورد شود و دوباره در قالب ریخته و از همان خاکها خشت نوى درست شود. چنانکه امام صادق علیه السلام در پاسخ به سؤال یکى از منکران خدا به نام «ابنابىالعوجا» که پرسید:گناه پوست نو چیست که عذاب شود؟ فرمود: پوست جدید از همان پوست سوخته است و سپس مثال خشت را بیان فرمودند.جایگزینى پوست نو به خاطر آن است که درد سوزندگى کم نشود، زیرا پوست بدن بسیار ظریف و حسّاس است و هنگام سوختن سوزش و زجر فراوانى دارد، ولى هنگامى که پوست سوخت و آتش به استخوان رسید، آهسته آهسته درد کم مىشود. قرآن در این آیه مىفرماید: ما با دادن پوست جدید، جلو کم شدن وتخفیف درد را مىگیریم.آرى، پوست جدید و سوختن آن در هر لحظه، به خاطر کفر و لجبازى آنها در هر لحظه است، اگر آنها در دنیا مدام لجبازى نمىکردند، عقوبت آنان نیز کم بود، ولى آنان با دیدن هر نشانه و استدلالى عناد ورزیدند، هر آیهاى نازل شد کفر ورزیدند، لجاجت وتکرار گناه در اینجا، سبب تکرار عذاب در آن دنیا شد.