حضرت محمد(ص) قبل از پیامبرى چگونه دینى داشت؟
نظریات متعددى در پاسخ به این پرسش وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از:
1- پیامبر اسلامى به هیچ شریعتى عمل نکرده و پیرو هیچ دینى نبوده است.
2- ایشان پیرو دین مسیحیت بوده است.
3- ایشان پیرو دین حضرت ابراهیم (ع) بوده است.
4- پیروى دین خود (اسلام) بوده است.
براى آشنایى با دیدگاههاى دیگر در این زمینه مراجعه شود به بحارالانوار (بیروت، الوفاء، 1403 ق)، ج 18، ص 271. علامه مجلسى بحث مفصلى در این زمینه نموده است.
اما نظریه نخست را نمىتوان پذیرفت، زیرا اولاً حضرت پیش از بعثت به کارهاى مختلفى از قبیل عبادات، معاملات و سایر کارها مىپرداخته و هرگز نمىتوان پذیرفت که این اعمال تابع هیچ یک از شرایع و ادیان آسمانى نبوده است. علاوه بر این لازمه این قول این است که مردم عادى متدین به دینى باشند ولى پیامبر اسلام از هیچ دینى و آیینى در کارهاى روزمره خود پیروى نکند.
اما نظریه دوم نیز قابل قبول نیست، زیرا اگر ایشان تابع دین مسیحیت بودند مسیحیان و دشمنان اسلام این مطلب را به رخ مسلمانان مىکشیدند و مىگفتند که پیامبر شما تا دیروز مسیحى بود و از دین ما پیروى مىکرد، امروز آمده ادعاى پیغمبرى مىکند و این سرزنش را آنقدر ادامه مىدادند که به گوش ما نیز مىرسید کما اینکه یهود به مسلمانان و پیامبر (ص) اعتراض مىکردند و مىگفتند اگر تو پیغمبرى پس چرابه سوى قبله ما (بیت المقدس) نماز مىخوانى و آنقدر این سخن را تکرار کردند تا موجب ناراحتى حضرت شدند، آنگاه به دستور الهى، قبله مسلمانان از بیت المقدس به سمت کعبه تغییر کرد.
بقره / 144 - 143.
نبودن چنین اعتراض و سرزنشى از سوى مسیحیان مىتواند شاهد خوبى بر عدم تابعیت پیامبر اسلام از دین مسیحیت باشد.
ثانیاً: فرضیه مذکور فرع بر این است که جهانى و فرا منطقهاى بودن دین مسیحیت ثابت شود تا اینکه بگوییم این دین شامل تمام اقوام از جمله قوم عرب و سرزمین مکه و اطراف آن بوده و در نتیجه پیامبر اسلام را تابع این دین بدانیم، و اثبات چنین مطلبى کار آسانى نیست.
براى مطالعه بیشتر پیرامون جهانى بودن رسالت عیسى(ع) مراجعه شود به: استاد جعفر سبحانى، مفاهیم القرآن (قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ 4، 1413 ق)، ج 3، ص 73 به بعد.
ثالثاً: عمل به شریعت مسیح (ع) در گرو آگاهى از احکام آن است و این آگاهى یا از طریق خواندن کتابهاى مسیحیت (از جمله انجیل) امکانپذیر است و یا از طریق معاشرت با مسیحیان. اما فرض اول که با امى بودن پیامبر و عدم قدرت بر خواندن و نوشتن ایشان باطل است. و اما فرض دوم نیز صحت ندارد چون حضرت در طول زندگى خود با مسیحیان معاشرتى نداشته و در مکه نیز اَحبار و رُهبانى وجود نداشتند که پیامبر بطور مستمر احکام دستورات دین مسیحیت را از آنها فرا بگیرد.
رابعاً: تابع هر دینى - به حکم عقل - مقامش کمتر و پایینتر از مقام صاحب آن دین است، و اگر فرض شود
پیامبر اسلام تابع دین مسیح (ع) بوده لازمهاش برترى عیسى (ع) بر پیامبر اسلام خواهد بود و حال اینکه این مطلب خلاف ضروریات اسلام و مسلمین است زیرا ما معتقدیم که پیامبر ما از تمامى انبیاء برتر و مقامش والاتر است.
اما نظریه سوم را نیز نمىتوان پذیرفت زیرا قائلین به این نظریه به برخى از آیات قرآن تمسک کردهاند که دلالت آنها بر مدعاى مذکور ناتمام است. آیاتى مانند:
»ثُمَ اُوحَینا اِلَیکَ اَنِ اتَّبَع مِلَةَ اِبْراهیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ المُشرِکینَ
نحل / 123.
سپس به تو وحى فرستادیم که از آیین ابراهیم که خالى از هرگونه انحراف بود و از مشرکان نبود، پیرو کن
و آیه:
»قُلْ اِنَّنى هَدانى رَبّى اِلى صِراطٍ مُستَقیمٍ دیناً قیماً مِلَةَ اِبراهیمَ حنیفاً وَ ما کانَ مِن المُشرِکین
انعام / 161.
بگو پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده، آیین پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا)، آیین ابراهیم، همان کسى است که از آیینهاى خرافى محیط خود روى گردانید و از مشرکان نبود.
روشن است که مراد از این آیات چیزى غیر از دیدگاه سوم است؛ زیرا اولاً: این آیات شریفه بعد از بعثت نازل شده و مربوط به دین حضرت قبل از بعثت نیست.
ثانیاً: بر اساس معارف اسلامى در روایات و غیر آنها دین حضرت ابراهیم پس از آمدن تورات موسى (ع) ترک شده کما اینکه دین یهود پس از آمدن انجیل عیسى (ع) متروک و دین مسیحیت پس از آمدن قرآن محمّد (ص) منقرض گشته است. پس حضرت نمىتواند تابع دینى باشند که چند مرحله قبل توسط ادیان دیگر ترک شده است.
ر.ک: محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى (تهران، اسلامیه، چاپ 3، 1388 ق)، ج 2، ص 17.
ثالثاً: مفسران گفتهاند که مراد از تبعیت حضرت از دین و ملت ابراهیم حنیف این است که مشترکاتى در احکام میان این دو دین وجود دارد که منشأ ظهور آن دین ابراهیم (ع) است و مراد از تبعیت پذیرفتن آن مشترکات در احکام است احکامى از قبیل: گرفتن شارب و گذاشتن ریش و غسل جنابت و طهارت گرفتن با آب و دیه مرد و...
ر.ک: آیت الله محمد مظفرى، پرسشها و پاسخها (قم، ام ابیها، چاپ اول، 1420 ق) ص 12.
تفسیرهاى دیگرى در مورد آیات یاد شده وجود دارد که مجالى براى ذکر آنها نیست.
مراجعه شود به بحارالانوار، ج 8، ص 276.
پس از ابطال سه نظریه مذکور مانعى براى پذیرفتن دیدگاه چهارم باقى نمىماند یعنى اینکه بگوییم حضرت قبل از بعثت از کاملترین دین یعنى دین اسلام پیروى مىکرد اما احکام اسلام و وظایف خود را نه به صورت وحى آنچنان که از زمان بعثت به بعد دریافت مىشد بلکه به صورتهاى دیگر مانند الهامهاى قلبى، تحدیث (سخن گفتن با فرشته) و رؤیاهاى صادق دریافت مىکرد.
همانطوریکه در روایات آمده است مانند روایتى از امام باقر (ع) در بحار الانوار، ج 18، ص 266.
امیرالمؤمنان (ع) در این رابطه مىفرماید:
»از روزى که پیامبر از شیر گرفته شد خدا او را با بزرگترین فرشته قرین و همراه ساخت تا به وسیله آن فرشته بزرگواریىها را بپیماید و به نیکوترین اخلاق، آراسته گردد
بحارالانوار، ج 18، ص 278.
بنابراین حضرت قبل از بعثت، مراحلى از نبوت را دارا بوده و با جهان غیب به گونهاى ارتباط داشته است همانور که حضرت یحیى و
حضرت عیسى (ع) در دوران کودکى به مقام نبوت رسیده و با جهان غیب ارتباط داشتهاند آنگاه (پیامبر اسلام) در سنمریم / 12 و 13.
چهل سالگى به مقام رسالت و ابلاغ و اظهار پیام خدا به مردم برانگیخته مىشود.
روایات متعددى این دیدگاه را تأیید مىکند: آن که حضرت مىفرماید: »کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین؛ من زمانیبحارالانوار، ج 18، ص 278.
پیامبر بودم که آدم (ع) هنوز در میان آب و گل بود.
یهودىها به رسول خدا (ص) عرض کردند: آیا شما از اول پیغمبر نبودی؟ فرمود: بلی. گفتند: پس چرا در گهواره سخن نگفتى و نطق نکردى همان گونه که عیسى (ع) چنان کرد؟ فرمود: خداوند متعال، عیسى را بدون پدر آفرید و اگر او در گهواره سخن نمىگفت، عذرى براى مریم نبود تا سرزنش دیگران را پاسخ دهد، اما من از پدر و مادر متولد شدهام.
بحارالانوار، ج 18، ص 200.
عدهاى از بزرگان، نسبت به دیدگاه اخیر ادعاى اجماع و اتفاق نظر شیعه را نمودهاند.
ر.ک: محمد حسین مظفر، کتاب علم امام (ع)، ترجمه محمد آصفى (تبریز، 1349)، ص 76 به بعد.
منابع جهت مطالعه بیشتر:
1- منشور جاوید، آیت الله سبحانى، ج 7، به بعد.
2- پرسشها و پاسخها، آیت الله مظفر، ص 5 به بعد.
3- کتاب علم امام (ع)، محمد حسین مظفر، ترجمه محمد آصفى، ص 76 به بعد.