رزق و روزی

پنج اصل درباره رزق و روزی

1.   روزی همه مقدّر است

قرآن کریم می فرماید: روزی همه شما مقدر است:«وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا» نبی مکرم اسلام (ص) می فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ جَمِیعَ الْخَلاَئِقِ اجْتَمَعُوا عَلَی أَنْ یَصْرِفُوا عَنْکَ شَیْئاً، قَدْ قُدِّر َلَکَ لَمْ یَسْتَطِیعُوا، وَ لَوْ أَنَّ جَمِیعَ الْخَلاَئِقِ اجْتَمَعُوا عَلَی أَنْ یَصْرِفُوا إِلَیْکَ شَیْئاً، لَمْ یُقَدَّرْ لَکَ لَمْ یَسْتَطِعُوا[بحارالانوار، ج 74، ص 137.]

حکایت مرحوم بافقی

خداوند رحمت کند مرحوم بافقی را که قبرش بالا سر این حرم است. ایشان کسی بود که در صحن همین حرف شریف، با همسر رضاشاه درگیر شد. وقتی همسر و دختر رضاشاه بی حجاب وارد حرم شدند، این پیرمرد یک تنه قد علم کرد، عصایش را بالا برد و گفت: از حرم بیرون بروید، اجازه نمی دهم در حرم حضرت معصومه (علیها السلام ) بی حجاب و بدحجاب وارد شود! در نتیجه این اقدام کتک خورد و به شهر ری تبعید شد و مدت ها در تبعید به سر برد. ایشان آنجا هم صاحب نفوذ بودند و بسیاری از مردم گردشان جمع شده بودند. روزی رئیس شهربانی نزد ایشان آمد و گفت: رضاشاه مرا فرستاده است (می خواست تفقدی کند) گفته به آقای بافقی بگو حالا که در تبعید به سر می بری هر چه لازم داری بگو تا برایت مهیا کنم. دستی به سر و وضع زندگی شما بکشیم و از نظر مالی به شما کمک کنیم. ایشان نگاهی کرد و گفت: هر چه که بخواهم؟ گفت: بله، هر چه شما بخواهید. گفت: امروز آفتاب بسیار شدید است، برو تلگرافی بزن و بگو ابری بیاورد در شهر ری باران خوبی ببارد.رئیس شهربانی گفت: آقا، مسخره می کنید. باران و ابر مگر دست ماست؟! چیزی که دست ماست پول، طلا و نقره و مسایل دنیوی است، اینکه شما فرمودید دست ما نیست. فرمود: برو به اربابت بگو آن کسی که رزق ما را می دهد می فرماید: «وَفِی السَّمَاء رِزْقُکُمْ وَمَا تُوعَدُونَ»؛ رزق ما مقدر است او باید برساند. شما که قدرت یک ابر آوردن را ندارید، قدرت یک امر و نهی به سحاب را ندارید، شما می خواهید رزق و روزی مرا بدهید؟! و بدین ترتیب فرستاده را برگرداندایشان گاهی قم می آمد و به محضر آیة الله بروجردی می رسید. هر وقت مشکل برای شهریه طلاب پیش می آمد ایشان می رفت جمکران نماز می خواند و بر می گشت، مشکل حل بود. تمام شب های چهارشنبه در سرما و گرما می رفت مسجد جمکران نماز می خواند و به این کار مقید بود. می رفت نماز می خواند و شهریه و مسایل دیگر را با خود آقا مطرح می کرد و آقا واسطه می شد و برمی گشت.

2.   روزی با حرص افزایش نمی یابد

دوم اینکه روزی با حرص افزایش پیدا نمی کند. امام صادق (علیه السلام ) فرمود: «اِنْ کانَ الرِّزقُ مَقسُوماً فَالحِرصُ لِمَاذَا!؟»

امام صادق (علیه السلام) می فرماید: حریص از دو چیز محروم است: «الراحه والیقین». یکی آرامش و دیگری یقین.

حکایت عبدالله بن ابی یعفور و امام صادق (علیه السلام)

عبدالله بن ابی یعفور از کسانی بود که امام صادق (علیه السلام) او را بسیار دوست داشت و ایشان هم به امام صادق (علیه السلام) ارادت داشت. امام صادق (علیه السلام) به او وعده داده بود که قسم به ولایتم تو اهل بهشتی. روزی عبدالله با ناراحتی به محضر امام صادق (علیه السلام) رسید و عرضه داشت: یا ابن رسول الله! انا طالب الدنیا، من دنیا پرست شدم، طالب دنیا شدم، نجاتم بده! آقا فرمود: طالب دنیا هستم یعنی چه؟ گفت: از کار خوشم می آید هر چه بیشتر کار می کنم بیشتر لذت می برم. (مثلاً اگر پنج ساعت می خواهم در مغازه باشم دوست دارم هفت ساعت باشم، دوست دارم شب هم بایستم، دوست دارم چند کار داشته باشم) تعبیر این بود: دوست دارم مالم افزایش پیدا کند. آقا این یک میل غیر طبیعی نیست؟امام صادق (علیه السلام) فرمود: به چه منظور می خواهی مالت افزایش پیدا کند؟ گفت: 1- می خواهم از زن و بچه ام خجالت نکشم. 2- می خواهم یک فرش را دو تا کنم، خانه را بهتر کنم، زندگی راحت تری داشته باشم، حج بروم، عمره بروم، زیارت قبر پیامبر بروم، به مردم کمک کنم، صدقه بدهم و سفره بیاندازم.امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هَذَا طَلَبُ الآخِرَة»، اینها که گفتی طلب آخرت است. دوست داشتن شغل، دوست داشتن دارایی و تلاش زیاد به منظور اینکه انسان این کارها را انجام بدهد حرص نیست.

حکایت سدیر صیرفی و امام صادق (علیه السلام )

سُدیر صیرَفی آمد خدمت امام صادق (علیه السلام) و عرضه داشت: شما به ما می فرمایید کار کنید ولی حرص نداشته باشید، چه کنم؟ حضرت فرمودند:«إِذَا فَتَحْتَ بَابَکَ»،وقتی در مغازه را بالا کشیدی «وَ بَسَطْتَ بِسَاطَکَ» و بساطت را پهن کردی، (پارچه فروشی، خرما فروشی، مغازه داری، کاسبی)، «فَقَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْک»، وظیفه ات را انجام داده ای

حضور امیرالمؤمنین (علیه السلام) در بازار کوفه

امیرالمؤمنین (علیه السلام) هر روز به بازار کوفه وارد می شد و فریاد می زد: «یَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ»، ای بازاری ها،«تَبَرَّکُوا بِالسُّهُولَةِ»به مردم آسان بگیرید تا برکت مالتان زیاد شود.

3.   کاهش روزی با سوء تدبیر

 رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «ما أخافُ عَلی امَّتِی الفَقرَ»،من بر امتم از فقر نمی ترسم «و لکِن أخافُ عَلَیهِم سوءَ التَّدبیرِ».

این حدیث قابل تأمل است«الْقَلِیلُ مَعَ التَّدْبِیرِ أَبْقَی مِنَ الْکَثِیرِ مَعَ التَّبْذِیرِ».

حکایتی از سعدی

سعدی حکایت جالبی دارد. پارسازاده ای دو عموی پولدار داشت. پس از فوتشان ارث فراوانی به او رسید – این را در گلستان می گوید – در حال بی پولی، یک مرتبه به پول رسید، سعدی می گوید: شروع به تبذیر و اسراف، فسق و فجور و ریخت و پاش کرد. گفتم: بروم او را نصیحتی کنم بالاخره دو پیراهن بیشتر از او پاره کرده ام، تجربه دارم. رفتم او را نصیحتی کردم امیرالمؤمنین (علیه السلام ) فرمود: گرانِ دیگران را ارزان بخرید. منظور از گران دیگران چیست؟ تجربه است.

سعدی می گوید: رفتم نزد آن جوان و گفتم: ای جوان، حالا که به ثروت رسیده ای این زندگی همچون آسیاب است و درآمد هم مثل آبی است که سنگ آسیاب را می چرخاند، اگر این آب کم شود سنگ نمی چرخد و اگر این آب خشک شود سنگ می ایستد. نگذار این درآمد خشک شود؛ ولی جوان گوش نداد. سعدی می گوید: مدتی گذشت، دیدم جوان با لباس های مندرس به فقر و گدایی افتاده است. این سوء تدبیر است. این غیر از حرص و مسأله فقر است.

5.   روزی قابل افزایش و کاهش است

آخرین نکته و نتیجه را خودتان بگیرید و آن این است که روزی قابلافزایش و کاهش است، خداوند می فرماید: «یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاء».حدیث داریم کسی دائم الوضو باشد روزی اش زیاد می شود.[ لَمَّا قِیلَ لرسول الله: اُحِبُّ اَن یُوَسَّعَ عَلَیَّ فِی الرِّزقِ؟ - دُم عَلَی الطهارَةِ یُوَسَّع عَلَیکَ فِی الرِّزقِ کنز العمال، ح 44154]کسی سوره واقعه بخواند روزی اش زیاد می شود.کسی توکلش بر خدا باشد

حکایت معاذ بن کثیر

روزی معاذ بن کثیر به محضر امام صادق (علیه السلام ) رسید و عرضه داشت: می خواهم کار را کنار بگذارم – پارچه فروش بود- حضرت فرمود: در این صورت نظرت از اعتبار می افتد. بعد از مدتی حضرت از اصحاب جویای احوال او شدند. گفتند: او دست از کار کشیده است. حضرت فرمودند: «عَمَلُ الشَّیْطَانِ مَنْ تَرَکَ التِّجَارَةَ»عَن مَعَاذِ بنِ کَثِیرٍ بَیّاعِ الاکسِیَةِ قَال: قُلتُ: لِأبِی عَبدِاللهِ (ص): إنّی قَد هَمَتُ أن اَدَعَ السُّوقَ وَ فِی یَدی شَیءٌ؟ فَقَالَ: اِذا یَسقُطَ رَأیُکَ وَلا یَستَعَانَ بِکَ عَلَی شَیءٍ.امام صادق (ع) – در پاسخ به معاذ بن کثیر جامه فروش، که پرسید: من برای خود ثروتی دارم و تصمیم دارم بازار را رها کنم – فرمود: در این صورت نظرت از اعتبار می افتد و در هیچ چیز از تو کمک گرفته نمی شود (کافی، ج 5، ص 149).

 فرمود: کسی که کار را تعطیل کند دو سوم عقلش از بین رفته است. کار را تعطیل نکن، تلاش بکن. آن بخشی که از تو بر می آید انجام بده، خداوند هم می فرماید: ما افزایش می دهیم.