شادى از نظر اسلام

با توجه به منابع دینى، (قرآن و سیره پیشوایان معصوم)، دین اسلام موافق نشاط و شادى است و آدمى را از تنبلى رهانده، سرزنده و سر حال مى‏سازد. البته این شادى درچهارچوب نگاه تعدیلى معنا مى‏یابد توضیح اینکه:

یکم. هدف، غایت، فرجام و آرمانى که اسلام براى بشر ترسیم مى‏کند، فقط خدا است. هدف از زیستن آدمى در این دنیا، بازگشت مختارانه و آزادانه او به اصل خویش است و این یعنى حرکت، صعود و بازگشت به سوى خداوند است. به بیان دیگر، انسان تنزل یافته، باید تلاش کند تا دوباره خود را پاک گرداند و در پرتو پیروى از پیامبران و امامان و عمل به تعالیم آنان به اصل خویش (حاکمیت روح توحید و خدایى شدن)، دست‏یازد.(1)

دوم. بهترین آیین‏ها آن است که با طبیعت آدمى و ساختار آفرینش او سازگار بوده، نیازمندى‏هاى طبیعى و فطرى اش را برآورد. در غیر این صورت، قابل عمل نیست و نمى‏تواند آدمى را خوشبخت و سعادت‏مند سازد. تعالیم اسلام به دلیل توجّه به این نیازها و تناسب آن با فطرت آدمى، توانست از محدودیت جزیره‏العرب خارج گشته، جهان اسلام را در اقصى‏نقاط دنیا شکل دهد.(2) به گفته علامه طباطبایى، اسلام، نه انسان را از نیروها، غرایز و خواسته‏هایش محروم مى‏کند و نه همه توجه را به تقویت جنبه‏هاى مادى معطوف مى‏دارد. نه او را از جهانى که در آن زندگى مى‏کند، جدا مى‏سازد و نه او را بى‏نیاز از دین و شریعت به حساب مى‏آورد.(3)

 اهمیت و ضرورت شادى

سوم. شادى و نشاط یک ضرورت و نیاز است. این پدیده هر چند از زوایاى گوناگونى تعریف و تشریح شده ولى به اتفاق اندیشمندان یک ضرورت و نیاز اساسى انسان به شمار مى‏آید. چه کسى را مى‏توان یافت که مدعى باشد نیازمند به شادى نیست؟ اساس جهان هستى و پدیده‏هاى آن به گونه‏اى طراحى شده است که در آدمى شادى ایجاد کند. بهار با طراوت، صبح پر لطافت، طبیعت‏با ظرافت، آبشارهاى زیبا، گل‏هاى رنگارنگ، دیدار دوستان، ازدواج و پیوند دو انسان و همه شادى آور و سرور انگیز است. از آنجا که شادى، ناکامى، ناامیدى، ترس و نگرانى را از آدمى دور مى‏سازد، روان‏شناسان به ایجاد و تثبیت آن در انسان دستور اکید داده‏اند و این نشانگراین حقیقت است که شادى، نیاز اساسى و ضرورى آدمى است.(4)

 عوامل شادى و نشاط

چهارم. با بررسى نظریات دانشمندان و مطالعه متون معتبر، مى‏توان موارد ذیل را در زمره عواملى بر شمرد که حالت‏شادى و نشاط را در انسان پدید مى‏آورند: ایمان، رضایت و تحمل، پرهیز از گناه، مبارزه با نگرانى، تبسم و خنده، مزاح و شوخى، بوى خوش، خود آرایى، پوشیدن لباس‏هاى روشن، حضور در مجالس شادى، ورزش، امید به زندگى، کار و تلاش، سیر و سفر، تفریح، تلاوت قرآن، تفکر در آفریده‏هاى خداوند، صدقه دادن، نگاه کردن به سبزه‏ها و.(5)

         چهار چیز هر آزاده را ز غم بخرد            تن درست و خوى نیک و نام نیک و خرد

         هر آن که ایزدش این چهار روزى کرد            سزد که شاد زید شادمان و غم نخورد

(6)

 اسلام و شادى

پنجم. اسلام با توجه به نیازهاى اساسى انسان، شادى و نشاط را تحسین و تایید کرده است. قرآن زندگى با نشاط و شادى را نعمت و رحمت خدا تلقى فرموده، توأم با گریه و زارى و ناله را خلاف رحمت و نعمت‏خداوند دانسته است. در یکى از داستان‏هاى صدر اسلام آمده است: روزى رسول خدا (ص) دستور صادر کرد که باید تمام نیروهاى قابل براى شرکت در مبارزه علیه کافران و مشرکان بسیج شوند. عده‏اى با بهانه‏هاى مختلف از شرکت در این لشکر کشى خود دارى و از فرمان خدا و پیامبر (ص) تخلف کردند خداوند در قرآن مى‏فرماید: «لعنت‏خدا باد بر این کسانى که دیدند پیغمبر با انبوه مسلمانان به میدان نبرد مى‏روند؛ اما باز هم زندگى دوستى، آنها را وادار کرد از فرمان خدا و رسول امر تخلّف کنند و بمانند. لعنت خدا بر آنها باد و محروم باد این گروه از رحمت‏حق»(7) به دنبال آن، به عنوان یک نفرین مى‏گوید: « فَلْیَضْحَکُوا قَلیلًا وَ لْیَبْکُوا کَثیرًا» «[این گروه نافرمان‏] از این پس کم بخندند و زیاد بگریند». روشن است که نفرین به صورت کیفر و مجازاتى است که همواره بر خلاف طبیعت و فطرت آدمى او را دچار عذاب و رنج مى‏سازد. اینکه خداوند آرزوى کم خندیدن و زیاد گریستن براى نافرمانان مى‏کند، حکایت از این حقیقت دارد که خنده به

عنوان یکى از عوامل نشاط، امر طبیعى و فطرى است و او مى‏خواهد به عنوان کیفر، نافرمانان از این نعمت محروم باشند.(8)

توصیفات قرآن در خصوص بهشت نیز حاکى از این واقعیت است که اسلام، بر نشاط و شادى مهر تأیید نهاده است. باغ‏هاى زیبا، آب‏هاى زلال و روان، زیباترین بسترها، نرم‏ترین و چشم‏گیرترین پارچه‏ها، برترین دیدنى‏ها(9) و در بهشت همه جزء عوامل نشاط و شادى به شمار مى‏رود و خداوند براى شادکردن انسان‏ها، بهشت را این‏چنین قرار داده است.

قرآن در آیه اى دیگر، برخى عوامل شادى و نشاط را مخصوص مؤمنان دانسته است. « قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللّهِ الَّتى أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذینَ آمَنُوا فِى الْحَیاةِ الدُّنْیا خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ(10) «بگو [در برابر کسانى که بسیارى از مواهب زندگى را تحریم مى‏کردند] اى پیغمبر چه کسى حرام کرده است زینت و آرایش و زیبایى‏هایى را که خداوند از درون طبیعت، براى بندگانش بیرون کشیده؛ چه کسى حرام کرده است روزى‏هاى پاک و مواهب پاک را؛ بگو: این مواهب پاک و این زیبایى‏ها براى مردم با ایمان در همین زندگى دنیا و در زندگانى جاوید آخرت قرار داده شده است». با این تفاوت که در این دنیا، زیبایى‏ها به زشتى‏ها و شادى‏ها به رنج‏ها آمیخته است؛ ولى در دنیاى دیگر و در روز رستاخیز، این زیبایى‏ها و این مواهب پاک، براى مردم با ایمان به صورت خالص وجود دارد.(11)

این آیه به خوبى بیان‏گر این حقیقت است که اسلام به بهره‏مند شدن از زیبایى‏ها و موهبت‏هاى زندگى اهمیت مى‏دهد و آن را زیبنده دین‏داران و مؤمنان مى‏داند.

معصومان (ع) نیز بر این امر صحّه گذاشته‏اند.

رسول اکرم (ص) مى‏فرماید: «مؤمن شوخ و شاداب است».(12)

حضرت على (ع): «شادمانى، گشایش خاطر مى‏آورد»(13) و «اوقات شادى، غنیمت است»(14) و نیز «هرکس شادى‏اش اند ک باشد، آسایش او در مرگ خواهد بود».(15)

3. امام صادق (ع) فرمود: «هیچ مؤمنى نیست که شوخى در طبع او نباشد»(16) و نیز «شوخ طبعى، بخشى از حسن خلق است».(17)

4. امام رضا (ع) فرمود: «کوشش کنید اوقات شما چهار زمان باشد: وقتى براى عبادت و خلوت با خدا، زمانى براى تأمین معاش، ساعتى براى معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانى که شما را به عیب‏هایتان واقف مى‏سازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و وقتى را هم به تفریحات و لذایذ خود اختصاص دهید و از شادى ساعت‏هاى تفریح، نیروى لازم براى عمل به وظایف وقت‏هاى دیگر را تأمین کنید».(18)

در سیره معصومان، عنصر شادى آن چنان اهمیت دارد که علاوه بر تأیید آن، به بسترسازى، زمینه‏سازى و ایجاد آن نیز توصیه شده است.(19)

در احادیث، علاوه بر دستورهاى کلى در خصوص شادى و نشاط، دستورالعمل‏هاى خاصى نیز براى حفظ و پرورش این حالت مانند پیاده‏روى، سوارکارى، غوطه‏ورى در آب، نگاه کردن به سبزه‏ها، خوردن و نوشیدن، مسواک کردن، شوخى، خنده و(20) بیان شده است.

 مرز شادى و نشاط

ششم. براساس هدف و فرجام زندگى، شادى و نشاط از دیدگاه اسلام داراى حد و مرز است. محتوا و قالب شادى و نشاط، نباید با روح توحیدى و انسانى اسلام در تضاد و باشد؛ زیرا هر پدیده‏اى که انسان را از آرمان و غایت اصلى خویش دور سازد، به هیچ وجه مقبول اسلام نخواهد بود. بنابراین پدیده شادى و عوامل آن، به عنوان یک نیاز اساسى و ضرورى تا حدى روا و مجاز است که مانع نیل انسان به هدف اصلى‏اش نگردد، از این رو بسیارى از اندیشمندان مسلمان معتقدند: از آنجا که انسان در انجام دادن هر رفتار ارادى، انگیزه و هدفى را پى‏مى‏گیرد،(21) سرور و نشاط به عنوان یک رفتار، از این قاعده مستثنا نیست و هدف و انگیزه‏اى در آن دنبال مى‏شود. در این پدیده، اگر انگیزه و هدف، حق و در راستاى هدف اصلى زندگى آدمى باشد، این پدیده مفید و سودمند خواهد بود و اگر انگیزه و هدف باطل، در آن نهفته و در برابر هدف اساسى زندگى انسان باشد، این پدیده، باطل و مضر خواهد بود. بنابراین مى‏توان مرز شادى و نشاط را انگیزه و هدف آن دانست.

مزاح و شوخى که یکى از عوامل برجسته شادى است، اگر به سبک‏سرى، بى‏شرمى و گستاخى بیامیزد، «هزل» نامیده مى‏شود که در اسلام مطرود است و اگر به تحقیر و بدگویى و ناسزا آمیخته گردد، آن را «هجو» مى‏خوانند و این نیز در اسلام نهى شده است.(22) اگر شوخى از حد خارج شود و به بیهودگى

یا زیاده‏روى بینجامد، باز از نظر اسلام عملى ناپسند خواهد بود؛ همان طور که امیرمؤمنان على (ع) مى‏فرماید: «هر کس بسیار شوخى کند، وقار و سنگینى او کم مى‏شود»(23) و امام صادق (ع) مى‏فرماید: «زیاد شوخى کردن، آبرو را مى‏برد».(24)

خنده و تبسم که از عوامل دیگر نشاط و شادى است باید صادقانه بوده، شخصیت آدمى را لکه‏دار نسازد. خنده از نظر اسلام، آن گاه مؤثر و مفید است که به شخصیت دیگران لطمه وارد نیاورد. خنده، با انگیزه آزردن، اهانت و تحقیر دیگرى، حکم حرمت آزار شخص مؤمن را دارد و به شدت از آن نهى شده و حرام است. وقتى احترام مؤمن برتر از کعبه بر شمرده شده، به خوبى روشن مى‏شود که اهانت و تحقیر او، چه اندازه نکوهیده است.(25)

قالب‏هاى نشاط و شادى و عوامل آن نیز باید در شأن مقام انسان و آرمان‏هاى والاى او باشد؛ زیرا گاه محتوایى مفید، در قالبى نامناسب، نتیجه اى معکوس دارد و به همین دلیل در روایات، قهقهه از شیطان تلقى(26) و تبسّم بهترین خنده دانسته شده است.(27) زمان و مکان شادى نیز باید با آن متناسب باشد؛ زیرا اگر این تناسب برقرار نباشد، بسیار ناپسند و زشت‏خواهد بود. مزاح و بذله‏گویى در مراسم سوگوارى و مکان‏هاى مقدس ناپسند است(28) و در خصوص مکان و زمان خنده از رسول اکرم (ص) نقل شده است: «کسى که بر جنازه‏اى بخندد، خداوند در روز قیامت پیش چشم همه، به او اهانت مى‏کند و دعایش اجابت نمى‏شود و کسى که در گورستان بخندد، باز مى‏گردد، در حالى که سختى بزرگى همانند کوه احد، براى او است».(29)

بر این اساس پاره‏اى از روایات که شادى و عوامل آن را نکوهش کرده‏اند ناظر به نشاط و عواملى است که از مرز و حدود شادى مطلوب از دیدگاه اسلام پا را فراتر نهاده و به افراط و تفریط در غلتیده‏اند، وگرنه اسلام اصل شادى را نه تنها ناپسند نشمرده بلکه آن را تایید و توصیه کرده است.

پى‏نوشت‏

 (1) خداشناسى و فرجام‏شناسى‏] دفتر اول [، صص 75 87

 (2)» فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة ا لله التى فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم «،) روم (30)، آیه 30)

 (3) محمدحسین طباطبایى، المیزان، ج 16، ص 203

 (4) نگا: روان‏شناسى شادى، روان‏شناسى کمال، راز شاد زیستن و

 (5) شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 5، باب ملابس؛ شیخ طوسى، امالى، ح 45؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 71، ص 95؛ آیین زندگى، ص 34

 (6) رودکى‏

 (7) توبه (9)، آیه 81

 (8) گفتارها، ج 2، ص 225 و 226

 (9) ر. ک: سوره هاى: الرحمن، واقعه و یس‏

 (10) اعراف (7)، آیه 32

 (11) گفتارها، ج 2، ص 227 و 228

 (12) حرانى، تحف العقول، ص 94

 (13) آمدى، غررالحکم، ح 3202

 (14) همان، ح 4801

 (15) بحارالانوار، ج 78، ص 21

 (16) کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 366

 (17) همان‏

 (18) بحارالانوار، ج 75، ص 123

 (19) کافى، ج 2، ص 291

 (20) وسائل الشیعه، ج 12، ص 112؛ بحارالانوار، ج 16، ص 298؛ حسین نورى، مستدرک الوسائل، ج 8، ص 814

 (21) اخلاق اسلامى، ص 98 و 99؛ اخلاق الهى، ج 5، ص 832

 (22) یکى از اصحاب از رسول خدا پرسید:» آیا اگر با دوستان خود شوخى کنیم و بخندیم، اشکالى دارد؟ حضرت فرمود: اگر سخن ناشایستى در میان نباشد، اشکالى ندارد) کافى، ج 2، ص 663؛ تحف العقول، ص 323)

 (23) غررالحکم، ص 222

 (24) کافى، ج 2، ص 566

 (25) اخلاق الهى، ج 5، ص 256 257

 (26) کافى، ج 2، ص 466

 (27) غررالحکم، ص 222

 (28) اخلاق الهى، ج 5، ص 258 259

 (29) همان) ر. ک: محمدرضا کاشفى، مجله پرسمان، شماره 19)