تأمل در تفسیر مفهوم رحمت و عالمین در آیه: و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین، می تواند ما را به نکات تازه ای در باب برکت وجودی این روز شریف رهنمون سازد.

مقدمه

یکی از ویژگی‌های حضرت محمد (ص)، بنابر آنچه در صراحت قرآن و در  آیه شریفه وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ (انبیاء: 107) آمده آن است که حضرت رحمت برای جهانیان است. بر اساس همین آیه است که در متون اسلامی، از رسول خدا (ص) با لقب «نبی الرحمه»‌ یاد شده است. آنچه در اینجا مرور خواهید فرمود، تأملی در معنای این آیه شریفه است. به جز مفهوم «ارسلناک» که به معنای فرستادن و بعثت آن حضرت از طرف خداوند است، آیه مزبور  دو جزء مهم دارد. نخست مفهوم «رحمت» و دوم «عالمیان». در این باره پرسش هایی مطرح است که باید برای آنها پاسخ‌هایی را ارائه داد. ابتدا مفهوم عالمین و سپس مفهوم رحمت را مورد بحث قرار خواهیم داد.

 

فصل اول: مفهوم «عالمین»

نخستین پرسش در باره عالمیان این است که وقتی خداوند رسول خود را «رحمت برای عالمیان»‌ معرفی می‌نماید، اطلاق عالمیان شامل چه کسانی و با چه مبنایی برای تقسیم بندی انسانهاست. آیا مقصود گرایش ایمانی مردمان عالم است، یعنی همه عالمیان اعم از  مؤمنان و کافران، یا مقصود رنگ و نژاد یعنی سیاه و سفید و عرب و عجم است؟ در نظر داشته باشیم که «عالمین» منهای مواردی که در قرآن تعبیر «رب العالمین» یا قریب به آن را دارد و شامل همه چیز می‌شود، در مواردی که مربوط به انبیاء است، در باره مردمان به کار رفته است. در اینجا دو احتمال یاد شده را مورد بحث قرار می‌دهیم.

 

1. عالمیان شامل مؤمن و کافر

این که «عالمیان»‌ شامل همه مؤمنان و کافران باشد، یک پرسش کلامی است که بعدها مطرح شد، به ویژه پس از به راه افتادن موضوع مهم تعریف ایمان که برای قرنها دغدغه متکلمان اسلامی بود. آیا رحمت بودن پیامبر تنها برای مؤمنان است یا شامل کافران هم می‌شود؟

منابع اهل سنت، (و از آنجا برخی از منابع شیعه) روایتی از ابن عباس نقل می‌کنند که ضمن آن رحمت نبوی را شامل همه عالمیان، اعم از مؤمن و کافر می‌داند. دو توجیه برای این مطلب وجود دارد:

الف: با بعثت نبوی، عذاب هایی از نوع مسخ و غرق‌هایی از نوع آنچه در امت نوح پدید آمد از مردمان برداشته شده است. (نه لزوما آنچه در مانند جنگ بدر بر سر کفار قریش آمد).

ب: رحمت اگر به معنای نبوت و بعثت و هدایت باشد، این هدیه برای همه انسانها اعم از مؤمن و کافر است. سفره هدایت الهی با رسالت نبوی پهن گشته و همه می‌توانند از آن بهره برند؛ اما این که کافران خود استفاده نمی‌کنند، مشکل آنهاست و این به رحمت بودن وجود مبارک رسول، صدمه‌ای وارد نمی‌کند.

این نکته ای است که طبری، مفسر بزرگ هم روی آن انگشت نهاده، ضمن قبول هر دو نکته الف و ب، می‌گوید: آنچه از ابن عباس نقل شده است صواب و درست است؛ خداوند محمد را برای همه عالمیان، اعم از مؤمن و کافر رحمت قرار داد. مؤمنان به دلیل آن که با نبوت محمد (ص)‌هدایت شده داخل حوزه ایمان می‌شوند و اما شمول رحمت برای کافر، از آن روست که که خداوند به برکت حضرت محمد، «عاجل البلاء»‌را از ایشان دفع کرده است؛ همان بلائی که برای امم قبلی که تکذیب کننده رسالت انبیاء بودند، وجود داشت (جامع البیان فی تفسیر القرآن،‏17/84).

به هر روی، اندیشمندان اسلامی، پذیرفته‌اند که رحمت نبوی برای کافر با دو توجیه قابل قبول است: نخست برداشتن عذاب دنیوی از مردمان. دوم اصل هدایت که به کافران نیز هدیه شده و بهره نبردن او مانند میهمانی است که سر سفره پرغذا باشد، اما استفاده نکند. (متشابه القرآن، 2 / 9؛ مجمع البیان: 7 / 107).

 

2. محمد (ص) تنها برای همه عالمیان

این تلقی که دعوت رسول الله (ص) برای همه عالمیان باشد، با آنچه در آیت دیگری آمده است که: وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیرا (سبأ: 28) نشان از آن دارد که خطاب قرآنی و محمدی، متعلق به همه انسانهای روی زمین است. این تلقی در عصر اوّل هم وجود داشت و قیس بن سعد بن عباده، در برابر معاویه، و در وصف رسول الله گفت: إن الله عز و جل بعث محمدا صلی الله علیه و آله و سلم رحمة للعالمین فبعثه إلى الناس کافّة، إلى الجن و الإنس و الأحمر و الأسود و الأبیض‏ (کتاب سلیم: ص 777). آنچه قیس از این تعبیر فهمیده، نه قید ایمان و کفر بلکه توجه به عمومی بودن دعوت رسول برای همه انسانها از همه اقوام است. او رحمت برای همه انسانهاست نه طایفه‌ای خاص.

این که گفته شد، مقصود از «عالمیان» نژادها و رنگهای مختلف باشد، یعنی دعوت نبوی برای همه انسانهاست، همان که قرآن «کافّة للناس» خوانده، یک اشاره مهم دیگری را می‌تواند به طور انحصاری برای حضرت محمد (ص) ثابت کند. ترجمه آیه این است:‌ما تو را نفرستادیم مگر رحمت برای همه جهانیان. بر این اساس، بسا بتوان گفت «رحمت برای همه عالمیان»‌ معنایش است که تنها اسلام است که دین جهانی است و شامل جغرافیایی مکانی و زمانی جامع در روی زمین است. به تعبیر دیگر، اسلام تنها دین و دعوت جهانی و برای همه مردمان است و محمد (ص)‌در این ویژگی از سایر انبیاء متمایز است.

اگر «رحمت برای عالمیان» ویژه پیامبر باشد نه سایر انبیاء، دو پرسش مطرح می شود: اول این که آنان مظهر رحمت نباشند. دوم آن که برای همه عالمیان نباشند.

ترجیح چنان است که ما همه انبیاء را به اعتبار دعوت، مصداق رحمت بدانیم، اما روی نکته دوم تأمل کنیم. به این معنا که همه انبیاء‌ دعوت خاص برای منطقه خاص داشتند، در باره زمان که مطمئن هستیم که دعوت آنان برای یک دوره تاریخی مشخص بوده است. اما دعوت حضرت محمد (ص) برای همه عالمیان و این ویژگی منحصر ایشان است. بزرگترین ادیان آسمانی یهودیت و مسیحیت است که از آیات قرآنی به کنایت می‌توان دریافت که ویژه بنی اسرائیل بوده است. اما قرآن، مؤکدا روی این امر تکیه دارد که دعوت نبوی محمدی (ص) برای همه بشر و به تعبیر همین آیه عالمیان یعنی جهانیان است.

 

فصل دوم: مفهوم رحمت

1. رحمت به اعتبار شخص رسول یا نبوّت وی

مقصود از این پرسش این است که وقتی خداوند رسول خود را رحمت برای عالمیان می‌خواند، آیا به اعتبار شخصیت وجودی خود رسول الله است یا به اعتبار این که آن حضرت منادی آیات الهی است که در آیات دیگر هم رحمت خوانده شده است؟ در واقع، دو احتمال وجود دارد:

اول این که خود رسول الله به اعتبار این که حضرت محمد (ص) است، مصداق رحمت است و این آثار خود را دارد که از  آن جمله نفی عذاب از امت یا روش خاص آن حضرت در دعوت است.

دوم این که رسول الله (ص) به اعتبار دعوت قرآنی، مصداق رحمت باشد. در اینجا، یک امر ترکیبی در کار است. حضرت محمد با دعوت قرآنی خود.

باید گفت، حتی اگر مقصود از رحمت به اعتبار «قرآن» باشد، ویژگی شخصی پیامبر (ص) کاملا در آن دخیل است. در چند مورد در قرآن، کتاب حضرت موسی و دیگر پیام‌های الهی به انبیاء به عنوان «رحمت» معرفی شده است، اما این که تأکید شود که پیامبر، رحمت برای عالمیان است، ظاهرا، تنها در مورد حضرت محمد (ص) است. بنابرین، بهترین پاسخ برای این پرسش این است که بگوییم، رسول خدا(ص) به اعتبار شخصیت خود و ویژگی که داشته است، از سوی خداوند به عنوان «رحمت»‌ تلقی شده است. این امر که هر رسولی ویژگی خاصی دارد، و شایستگی نوعی ویژه از ارتباط با خداوند، از قرآن به دست می‌آید. این موسی کلیم الله باشد، عیسی روح الله باشد، ابراهیم خلیل الله، اشارتی به همین ویژگی‌هایی است که خداوند به آنان عنایت کرده است. برای حضرت محمد (ص)‌ «نبی الرحمه»‌ بودن یک ویژگی و صفت بارز است.

در روایتی آمده است که حضرت فرمود: أنا رحمة مُهداة. من «رحمتی»‌ هستم که به مردمان هدیه شده‌ام.

و در روایت دیگر آمده است:‌ ان الله بعثنی رحمة للعالمین، خداوند من را به عنوان رحمت برای عالمیان مبعوث کرده است. در اینجا تلویحا بلکه تصریحا  ما را به این نکته رهنمون می سازد که اصل وجود رسول الله (ص) رحمت است و طبعا این به اعتبار آن است که مبعوث شده است.

نشانی دیگر هم وجود دارد که خصلت «رحمت‌» را یک صفت ممتاز کننده آن حضرت از سایر انبیاء می‌داند. در یکی از روایات معراج، صحنه‌ای از مذاکره انبیاء صف می‌شود. طبری این روایت آورده و در آن از قول رسول الله (ص) آمده است که خطاب به سایر انبیاء می‌گوید:

الحمد لله الذی أرسلنی رحمة للعالمین، و کافة للناس بشیرا و نذیرا، و أنزل علی الفرقان فیه تبیان کل شی‏ء، و جعل أمتی خیر أمة أخرجت للناس، و جعل أمتی وسطا، و جعل أمتی هم الأولون و هم الآخرون، و شرح لی صدری، و وضع عنی وزری و رفع لی ذکری، و جعلنی فاتحا خاتما. سپاس خداوندی را که من را به عنوان رحمت برای عالمیان مبعوث کرده، برای همه بشر بشیر و نذیر قرار داده، فرقان را به عنوان روشنگر همه چیز بر من نازل کرد و امت من را به عنوان بهترین امت از میان ملل قرار داده آنان را امت وسط معین کرده، امت من را اول و آخر قرار داده، شرح صدر به من دارد، بار را از روی دوش من برداشت و نام مرا برافراشت و من را اول و آخر قرار داد.

در این جا بود که ابراهیم به سایر انبیاء‌گفت: بهذا فضّلکم محمد (جامع البیان فی تفسیر القرآن: ‏15/ 8). با این ویژگی محمد بر شما ها برتری یافت.

اهمیت روز مبعث هم از همین روست. این روز روزی است که خداوند رسول خود را به عنوان «رحمت برای عالمیان» مبعوث کرده است. لذا در روایت آمده است:  بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُحَمَّداً رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ فِی سَبْعٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ رَجَبٍ، فَمَنْ صَامَ ذَلِکَ الْیَوْمَ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ صِیَامَ سِتِّینَ شَهْرا (کافی 4 / 149). خداوند محمد را که رحمت برای جهانیان بود در 27 رجب مبعوث کرد و کسی که این روز را روزه بدارد برای ثواب روزه شصت ماه نوشته خواهد شد.

پس روز 27 رجب که روز مبعث است، روزی است که خداوند محمد (ص)‌ را رحمت برای عالیمان قرار داده است. بنابرین می توانیم این روز را «روز رحمت بنامیم».

2. رحمت به معنای رأفت یا نعمت

پرسش دیگر این است که رحمت به چه معناست؟ دو معنا از رحمت به ذهن می آید:

نخست: رحمت به معنای عطوفت و مهربانی، به این معنا که رسول الله، برخوردی با رأفت و مهربانی دارد.

دوم به معنای هدایت و نعمت، به این معنا که آموزه های اسلامی، رحمت آور است.

در برخی از نقلها چنان آمده است که گویی رحمت صرفا به معنای هدایت و نعمت است، نه رأفت و مهربانی. (توحید صدوق: 203). اما شاید بتوان یک معنای مشترکی را از اصل و ریشه این لغت یعنی ر، ح، م گرفته شده، پذیرفت. در قرآن جدای از این آیت که رسول را «رحمة للعالمین»‌ خوانده، جای دیگری آن حضرت را رؤوف و مهربان» نسبت به مردم وصف کرده است. «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ»: توبه: 128، و این که فرمود: انک لعلی خلق عظیم). در این آیات روی رحمت و رأفت پیامبر با مؤمنان تأکید شده است.

اما این رحمت به معنای نوعی رأفت و مهربانی با امت با ابزار هدایت الهی باشد، چیزی که هم ریشه در ویژگی‌های انسانی دارد (که اساسش همان محبت و رأفت است) و هم در دعوت الهی که نعمت هدایت است، بهترین معنایی است که برای «رحمت» می‌توان تصور کرد.

توجه داشته باشیم که در قرآن مجید، آیات الهی، اعم از آن که در تورات، انجیل یا قرآن باشد، مصداق رحمت الهی خوانده شده است. در قرآن، «باران» هم مصداق رحمت الهی است و این هم به خاطر آن است که مانند نبوت و بعثت، از نزولات آسمانی است. در این باره که انبیای دیگر مصداق نعمت هستند تردیدی وجود ندارد، زیرا در قرآن به صراحت آمده است:‌ وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فیکُمْ أَنْبِیاء (مائده: 20) پس نبوت مصداق نعمت الهی است. صریح تر آن که آیه «اهم یقسمون رحمة ربک» (زخرف: 32) نشان از آن دارد که رحمت و نبوت به یک معناست. در جای دیگری در قرآن، نفس قرآن «رحمت»‌ خوانده شده است: إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَقُصُّ عَلى‏ بَنی‏ إِسْرائیلَ أَکْثَرَ الَّذی هُمْ فیهِ یَخْتَلِفُون، وَ إِنَّهُ لَهُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ (نمل، 76 - 77) و جای دیگر: وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً (82). ثُمَّ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ تَماماً عَلَى الَّذی أَحْسَنَ وَ تَفْصیلاً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ ( انعام: 154در اعراف آیه 154 ایضا همین تعبیر رحمت برای کتاب بکار رفته است)

با این همه، باید جنبه ویژگی شخصی رسول (ص) را از چشم دور نکرد. در این باره که آن حضرت «رحمة للعالمین» است باید امری متفاوت با شرحی باشد که در باره رحمت نامیده شدن آیات الهی خوانده شد. در اینجا، مهم خود رسول الله (ص)‌ است.

 

3. رحمت و نفی عذاب

اگر ما رحمت بودن وجود رسول را در این امت، در حیات و ممات آن حضرت، امری شخصی و از ویژگی‌های خاص آن حضرت بدانیم می‌توانیم یک وجه مهم آن را این بدانیم که دست کم برخی از انواع عذاب از آنچه در امت های دیگر با تکذیب رسالت پدید می‌آمد، از این امت برداشته شده است

شرح مطلب آن که یک معنای دیگر برای رحمت که به معنای «نعمت» باشد می‌توان داشت. «نعمت»‌ در عربی، «نقمت»‌ و عذاب است. این که وجود مبارک رسول الله اسباب رحمت و نعمت باشد، به این معنا می‌تواند تلقی شود با وجود رسول الله و شاید نبوت رسول الله، عذاب در کار نخواهد بود.

شواهدی وجود دارد که رحمت بودن رسول الله، برای برداشتن عذاب است. از آن جمله روایتی است که در  بحار که اشارت دارد وقتی رسول الله (ص)‌ زیر فشار مشرکین قرار گرفت، ملائکه و آسمان و زمین و جز آن از وی رخصت خواستند تا مردم را با فرستادن عذاب ادب کنند. اما رسول الله  سر به آسمان برداشت و گفت: من برای آوردن عذاب فرستاده نشده‌ام، من برای رحمت جهت جهانیان مبعوث گشته‌ام. من و قوم من را رها کنید، آنان مردمی نادان هستند: َرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ نَادَى أَنِّی لَمْ أُبْعَثْ عَذَاباً إِنَّمَا بُعِثْتُ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ دَعُونِی وَ قَوْمِی فَإِنَّهُمْ لَا یَعْلَمُون‏ (بحارالأنوار: 18 : 243) (در این باره شرحی خواهد آمد).

اما این سؤال هست که آیا معنای این سخن این است که تنها تا وقتی پیامبر زنده است آن عذابها نخواهد بود (وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِم‏، انفال: 33) یا آن که شمولیت این رحمت برای همه امت بلکه برای همه عالمیان است، به این معنا که اساسا از این نوع عذابها در جهان دیگر واقع نخواهد شد.

این که تصور شود که در عصر اسلامی، یعنی از زمان رسول الله به بعد، عذاب الهی منتفی است، امری محل بحث است و بسا با آیاتی که به سنن الهی توجه می‌دهد منافات داشته باشد، مگر این که همین امر هم یک سنت الهی باشد.

سخنی از ابن عباس در تفسیر این آیت چنین است که آن حضرت «رحمت برای بر و فاجر و مؤمن و کافر است. رسول الله، برای مؤمن در دنیا و آخرت رحمت است. اما برای کافر در دنیا، زیرا کافر را از عذاب هایی که برای اقوام دیگر بوده، مانند خسف و مسخ حفظ کرده است. (مجمع البیان: 7 / 107). پس دو نوع عذاب هست. عذابی که طبق سنت الهی جامعه گرفتار آن می‌شود. عذاب آسمانی که مانند اقوام دیگر باشد. ظاهرا این دومی، از امتهای پس از ظهور پیامبر، منتفی است. (در این باره باید تحقیق بیشتر شود).

البته هرچه هست، مقصود عذابهایی است که به طور ناگهانی و غیر عادی از آسمان و زمین بر می‌خیزد و اساس آن هم روی تکذیب انبیاء است. اما این که، امتها در سیر حرکت خود، به دلیل انحراف، گرفتار فتنه و فساد و تباهی شوند، ربطی به آن عذاب ها ندارد. حتی این که گرفتار جنگ و نبرد شده و خودشان یکدیگر را نابود کنند، یا به دست حق از بین بروند، و این نوعی عذاب تلقی شود نیز ندارد.

 

4 . رحمت اصل است، نقمت فرع

ممکن است تصور شود که رحمت با جنگ و نبرد و سختگیری چگونه قابل جمع است؟

اگر عذاب درست باشد وجود خود پیامبر رحمت است بدون چیز دیگر. قرطبی در این باره میگوید: انبیاء‌ همگی برای رحمت خلق شده‌اند اما محمد (ص) خودش فی حد نفسه رحمت است. وقتی خداوند او را مبعوث کرد، مردمان تا نفخ صور از عذاب ایمن شدند. اما سایر انبیاء چنین موقعیتی نداشتند. به همین جهت رسول خدا (ص) فرمود: أنا رحمة مهداة، می‌گوید: من خودم از سوی خداوند رحمت برای خلق هستم. مهدات یعنی هدیه از طرف خداوند برای بندگان. (الجامع لأحکام القرآن، ج‏4، ص: 63).

بنابرین اصل «رحمت» است، اما جز اصل چه؟ طبیعی است که اگر همه‌اش رحمت باشد، کار بسامان نخواهد آمد. گویندکه ابوسفیان ـ پس از آن که ابن اثال حنفی مسلمان شد و نتوانست نزد محمد (ص)‌برود، پس به همراه گروهی راه را برای رسیدن آذوقه به قریش بست و آنان گرفتار قحطی شدند ـ به محمد (ص)‌ گفت: مگر نه آنست که تو می‌گویی خداوند تو را رحمة للعالمین قرار داده است؟ اما می‌بینم که پدران را با شمشیر کشتی . گویند که این آیت نازل شد: وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فی‏ طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ، وَ لَقَدْ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ فَمَا اسْتَکانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما یَتَضَرَّعُون‏، حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدیدٍ إِذا هُمْ فیهِ مُبْلِسُونَ   (مؤمنون: 75 - 77) اگر ایشان را ببخشاییم و آنچه از صدمه بر آنان [وارد آمده] است بر طرف کنیم، در طغیان خود کوردلانه اصرار می‌ورزند. و به راستی ایشان را به عذاب گرفتار کردیم و[لی] نسبت به پروردگارشان فروتنی نکردند و به زاری در نیامدند. تا وقتی که دری از عذاب دردناک بر آنان گشودیم. بناگاه ایشان در آن [حال] ناامید شدند. [ دلائل النبوه بیهقی: 4 / 81، درالمنثور: 4/342).

بنابرین بنا به مصالحی برخی از سختی‌ها و عذابها، نه از نوع عذابهایی که در امتهای گذشته بوده، وجود خواهد داشت و چنین نیست که خداوند هم که منشأ تمام خیرات و اصل رحمت است، هیچ غضبی نداشته باشد.

 

5 . رحمت و روش دعوت

یک نکته آموختنی از برخی از نقلهای دینی آن است که از جمله مصادیق رحمت بودن رسول، آن است که حضرت، ادب و اخلاق خاص این ویژگی را هم در دعوت دارد. به عبارت دیگر، رویه حضرت تأکید روی نقمت نیست، مگر این که کفار و منافقان خود اسبابش را فراهم سازند، اما اصل در دعوت نه نفرین برای عذاب، نه برخورد خشن، و نه لعن و تندی است.

چنان که از ابوهریره نقل شده است که از رسول خدا خواسته شد تا مشرکان را نفرین کند، اما حضرت فرمود: «إنی لم أبعث لعانا و إنما بعثت رحمة» (مسلم: 2 / 2006) و در روایتی دیگر: لم ابعث لعانا و لکن بعثت داعیا و رحمة، اللهم اهد قومی فانهم لایعلمون (الشفاء بتعریف حقوق المصطفی: 105). جای دیگری هم آمده است که وفدی نزد حضرت آمد. ایشان سه بار فرمودند: اللهم اهد بنی عامر. در این وقت کسی از رسول الله خواست: یا رسول الله! ادع علی بنی عامر، فقال: انی لم ابعث لعانا. (الاحاد و المثانی:‌3 / 25؛ مجمع الزوائد: 8/72). تواند که روایت :‌ بعثت لاتمم مکارم الاخلاق در تکمیل همین «رحمة للعالمین» باشد. و در جای دیگر آمده است: انی لم ابعث لعانا و لکن بعثت داعیا (تفسیر ثعالبی:‌ 2 / 104). من نفرینگر مبعوث نشدم بلکه دعوتگر.

البته در این خصوص نفرین بر امت مراد است، و الا اصل لعن کردن برخی از انواع انسانهای فاجر چنان است که خداوند و ملائکه هم بر آنان لعنت می‌کنند و این مصرّح در قرآن است.

در این موارد رحمت به معنای هدایت خلق است و لذا در روایتی دیگر آمده است: ان الله بعثنی رحمة للعالمین و هدی للمتقین (درالمنثور:‌ 4/342).

قاضی عیاض در باره این رویه رسول الله، بحث مفصلی دارد. از جمله می نویسد بر اساس همین رویه است که گفته شده است: هر گاه رسول خدا (ص)‌ بین انتخاب رو رویه سختگیرانه و سهل گیرانه، از سوی خداوند مخیر می‌شد، «ایسر» یعنی سهل گیرانه را انتخاب می‌کرد. برای مثال بین جنگ با کفار یا گرفتن جزیه، دومی را بر می‌گزید (الشفاء: 1 / 105). در اصحاب حضرت بودند کسانی که معمولا راههای سختگیرانه را توصیه می کردند اما حضرت پیشنهاد آنان را نمی‌پذیرفت.

آن حضرت هیچگاه شبیه دعای نوح را که گفت: «رب لاتذر علی الارض من الکافرین دیارا» نکرد، و حتی وقتی دندانش شکست و در احد زخمی شد، باز هم گفت: اللهم اهد قومی فانهم لایعلمون. (الشفاء: 1 / 105 - 106). خداوندا قوم مرا هدایت کن، آنان ناآگاهند.

در باره منافقین هم با همه تأکیدات قرآنی ودادن این حق به رسول که با آنان برخورد خشن کند، باز حضرت، همان طریقه ایسر انتخاب کرده و می‌فرمود نمی‌خواهد مردم بگویند که محمد اصحابش را کشت (لا، لئلا یتحدث الناس ان محمد قتل أصحابه). (الشفاء: 1 / 0108).

شیرین‌ترین نمونه برای اثبات این برخورد رسول الله (ص) در فتح مکه است. وقتی رسول الله ابوسفیان را دید فرمود: آیا وقت آن نرسیده است که شهادت به یگانگی خداوند بدهی؟ ابوسفیان گفت: بأبی انت و امی، ما أحلمک و اوصلک و أکرمک. (همان، 1 / 110). پدر و مادر فدایت باد، چه اندازه تو حلیم و اهل صله رحم و کریم هستی.