نمونه هایی از دیدگاههای اصولی مقدس اردبیلی

در میان بررسیهای فقهی و بحث از مسائل گوناگون، گاهی نیازمند یاری جستن از قاعده های اصولی شده و نتیجه یک مساله فقهی را بر اساس آن به پایان می رسانند. از لابه لای عبارتهای پر بار محقق اردبیلی نیز نمونه هایی از مسائل اصولی برگزیده ایم که آگاهی و توجه بدانها، در بررسی درست و همه جانبه دیدگاههای این فقیه بزرگ اهمیت دارد.

1. صحیح بودن سند روایت نزد او اهمیت بسیاری دارد. او در بررسی یک روایت بر روشن بودن درستی سند پای می فشارد.

2. مخالفت یک فقیه نیز به اجماع منقول زیان می رساند، چنانکه مخالفت مرحوم محقق در کتاب معتبر را دلیل رد اجماع می شمارد. البته در صورت ثابت شدن اجماع دخولی، مخالفت با آن را جایز نمی شمارد.

3. عمل مشهور فقیهان را در جبران کردن ضعف سند نمی پذیرد و می گوید: اگر اجماع بر خبری باشد، ضعف آن جبران خواهد شد.

4. به روایتی که دارای سند حسَن باشد نیز، عمل نمی کند. برای نمونه درباره واجب بودن به سوی قبله گرداندن کسی که جان می دهد، حدیث سلیمان بن خالد را از آن روی که ابراهیم بن هاشم در سند آن است، حسنه می داند. این مطلب در چند جای کتاب آمده است.

5. شهرت میان فقیهان را در جای دیگر جبران کننده ضعف سند می داند.

6. استصحاب احکام و آیینهای شرایع پیشین را نمی پذیرد و می گوید: «در شریعت پیش از ما بوده و نمی توان آن را به روزگار ما کشاند، چنانکه در اصول همین را برگزیده ایم.»

7. در یک بررسی استدلالی و گسترده، امر به یک چیز را مستلزم نهی از ضد خاص آن می داند.

8. در میان بحث، به مساله ترتب اشاره کرده و آن را محال می داند و می نویسد: از فقیهان ما کسی آن را نمی پذیرد.

9. درباره این که مفهوم بتواند اطلاق یا عموم منطوق را تقیید یا تخصیص بزند می نویسد: فیه تامل.

10. در برخی مسائل، تنها با تکیه بر اجماع منقول نظر می دهد. نمونه آشکار این مطلب در بحث از ناپاک بودن خون ریخته شده دیده می شود.

11. اطلاق را در واژه ها حجت نمی داند. در همان بحث خون می نویسد: «مطلق، نسبت به همه افراد حجیت ندارد تا نیازمند تقیید باشیم.»

12. در مواردی نام اجماع را پیش از دیگر دلیلها می آورد. برای نمونه در بحث از مستحب بودن وضو برای نماز و طواف می نویسد: «گویا دلیل آن، اجماع، آیه و روایات است...»

13. برای مفهوم نیز، چیزهایی چون عموم را پذیرفته و بدان استدلال می کند.

14. دلالت نهی را بر حرام بودن نمی پذیرد.

15. اجماع منقول را حجت دانسته و همپای خبر واحد می داند، ولی در هنگام تعارض، خبر را پیش می دارد.

16. در لابه لای بحث می نویسد: نهی، جز در چیزهایی که عبادت محض باشند، دلیل بر نادرستی آن کار نیست.

17. معروف است که معنای مکروه بودن در عبادات، کم بودن ثواب و پاداش است، مرحوم محقق اردبیلی در این مطلب اشکال کرده و می نویسد: «ممکن است انجام ندادن آن بهتر باشد... ناروا نیست که شارع بگوید: اگر آن عبادت را در زمان یا مکان معینی انجام دهی، نه پاداش خواهی داشت و نه کیفر و انجام ندادن آن نزد من پسندیده تر است.»

18. این که بتوان ظاهر قرآن کریم را با خبر واحدی که معارض ندارد، تخصیص زد، مورد اشکال است و خبری که معارض داشته باشد، اشکال دشوارتری دارد.

19. در بحث زکات فطره، آشکارا می نویسد که عموم قرآن کریم را می توان با روایات تخصیص زد.

20. درباره مشتق چنین می اندیشد که تنها برای دارنده بالفعل آن حقیقت است، نه کسی که در گذشته دارای آن ویژگی بوده و یا در آینده خواهد بود. می نویسد: «ثبت مع ثبوته، لا قبله و لا بعده.»

21. راوی حدیث، اگر شیعه نباشد، ولی راستگو باشد، آن حدیث را معتبر می شمارد. برای نمونه: «در سند حدیث حسن بن فضال یافت می شود که اشکالی در آن نیست، گرچه گفته می شود که او از فرقه فطحیه است، ولی از آن جا که بی تردید راستگو و مورد اعتماد است، سند این حدیث خوب است.» اجماع، با مخالفت یک تن به هم می ریزد. در جایی نوشته است: «اجماعی نیست; زیرا از ابن ادریس نقل شده که به یکباره آن را نپذیرفته است.»

23. در بحث پاک کننده بودن خورشید، مفهوم را سبب تخصیص یا تعمیم منطوق می داند.

24. روایت سکونی را، با این که از اهل سنت است، به دلیل پذیرش فقیهان دیگر می پذیرد.

25. روایت مرسل اسحاق را نیز می پذیرد و می نویسد: «او شخصی تایید شده و پذیرفته ای است.»

26. در بحث از واجب بودن پیروی ماموم از امام جماعت روایتی را می آورد که در سندش غیاث بن ابراهیم یافت می شود و درباره او می نویسد: گفته می شود او، بتری، ولی راستگوست، پس روایت موثقه می شود، آن گاه در چند صفحه پس از آن همین روایت را ضعیف می شمارد.

27. در برخی موارد، به دیدگاههای فقیهان تکیه کرده و آن را «اعتماد کلی » می نامد و می نویسد: «اعتماد کلی بر اصحاب است. توجیه روایات از سوی آنان، حتما دلیلی داشته و از این روی نمی توان از آن دست کشید».

28. گاهی روایتهای غیرصحیحه را تنها برای تایید و نه استدلال، می آورد.

استرآبادی، محمد فاضل

منابع : مجله فقه اهل بیت فارسی، شماره 5و6