پاسخ به چند شبهه‏ وهابیون در مورد شرک

توسّل‏

آیا توسّل به پیامبر و اهل‏بیت او علیهم السلام شرک است؟

با اندکى دقّت در اطراف خود، متوجّه مى‏شویم که گردش امور هستى، بر اساس اسباب و وسایل و به تعبیرى دیگر توسّل است. آب و مواد غذایى از طریق ریشه، تنه و شاخه درخت، به برگ آن مى‏رسد و ریشه درخت از طریق برگ، نور و هوا را دریافت مى‏کند.

باران که مى‏بارد، به واسطه ابر است وابر به وسیله گرم شدن آب دریا در اثر نور خورشید ایجاد مى‏شود.

در حدیثى از امام صادق علیه السلام مى‏خوانیم: «ابى اللّه ان یجرى الاشیاء الّا بالاسباب» « بحارالانوار، ج 2، ص 90» خداوند از این که کارها بدون سبب و علّت جریان پیدا کند، ابا دارد. خداوند براى هر کارى واسطه و علّتى قرار داده است.

هر چند شفا و درمان از خداست، «و اذا مرضت فهو یشفین» « شعراء، آیه 80» امّا همین شفا را خداوند در عسل قرار داده است؛ «فیه شفاء للنّاس» « نحل، آیه 69»

هر چند خداوند کارها را تدبیر مى‏کند، «یُدبّر الامر» « یونس، آیه 3» امّا فرشتگان واسطه تدبیر او هستند. «فالمدبّرات امراً» « نازعات، آیه 5»

در مورد توسّل قرآن مى‏فرماید: «و ابتغوا الیه الوسیلة» « مائده، آیه 35» وسیله‏اى براى نزدیکى به خدا جستجو نمایید. حال، آن وسیله کدام است؟

خداوند در این آیه، نوع وسیله را براى ما مشخّص نکرده و به صورت مطلق فرموده است. لذا وسیله، شامل هر چیزى که ما را به خدا نزدیک کند، مى‏شود.

توسّل حضرت آدم‏

حضرت آدم پس از آنکه از بهشت اخراج گردید، سالیانى را به گریه، زارى، توبه و انابه گذراند، سپس کلماتى را از طرف پروردگارش دریافت کرد و به آن کلمات متوسّل شد. قرآن مى‏فرماید: «فتلقّى آدم من ربّه کلمات فتاب علیه» « بقره، آیه 37»

فخر رازى و بسیارى از مفسران اهل سنت گفته‏اند که مراد از «کلمات» که حضرت آدم به آنها متوسّل گردید، نام پیامبر و اهل‏بیتش بوده است. و آن کلمات این‏چنین بود:

«الهى یا حمید بحقّ محمّد، یا عالى بحقّ علىّ، یا فاطر بحقّ فاطمة، یا محسن بحقّ الحسن، یا قدیم الاحسان بحقّ الحسین و منک الاحسان»

واسطه قراردادن پیامبر و اولیا

وهّابیون مى‏گویند: اگر نام کسى را در کنار نام خدا ببرید شرک است!

در حالى که اگر این سخن آنها درست باشد، خداوند نعوذ باللّه خود مشرک است. زیرا در آیه 74 سوره توبه مى‏فرماید: «وما نقموا الّا اغناهم اللّه ورسوله من فضله» خداوند و پیامبرش آنها را بى‏نیاز نمودند. و در جاى دیگر مى‏فرماید: «اللّه یتوفّى الانفس» « زمر، آیه 42» خداوند جان‏ها را مى‏گیرد. و در جاى دیگرى مى‏فرماید: «یتوفّاکم ملک‏ الموت» « سجده، آیه 11» ملک الموت جان شما را مى‏گیرد. بنابراین واسطه داشتن، نه تنها شرک نیست، بلکه اساس هستى بر مبناى واسطه است.

سلام و لعن در زیارتنامه‏ ها

وهّابى‏ها معتقدند سلام و یا نفرین بر مردگان شرک است! شنیدم که امام‏جماعت مسجدالنّبى گفته است: افتخار مى‏کنم که چهل سال است به پیامبر، سلام نکرده‏ام!

خوب، اگر سلام به انبیا شرک است، پس نعوذ باللّه خدا هم مشرک است، چون خود خداوند به پیامبرانش سلام مى‏کند؛«سلام على نوح» ، «سلام على ابراهیم» ، «سلام على موسى و هارون» ، «سلام‏ على ال‏یاسین» ، «سلام على المرسلین» .در قرآن، هم سلام داریم و هم لعن؛ در آیات متعدّد خداوند ظالمان را لعن کرده است و ما نیز در زیارتى همچون زیارت عاشورا، کسانى را که در حقّ اهل‏بیت پیامبر ظلم کرده‏اند، لعن مى‏کنیم. «لعنهم اللّه» ، «قاتلهم اللّه»

تبرّک‏

آنها مى‏گویند تبرّک شرک است! در حالى که اگر تبرّک شرک است، پس چرا خلیفه اوّل و دوّم را در کنار بدن مطهّر پیامبر دفن کردند؟

اگر شرک است، پس چرا در مراسم حج، استلام حجرالاسود و بوسیدن آن مستحبّ است؟ مگر حجرالاسود، سنگى بیش نیست؟

جشن‏ها

مى‏گویند: برگزارى مراسم جشن و سرور به مناسبت میلاد پیامبر علیهم السلام و دیگران شرک است! و به شیعیان و سایر مسلمانان اعتراض مى‏کنند که چرا براى میلاد پیامبر و امامان جشن مى‏گیرید؟! این عمل شما شرک است!

پاسخ آنها را قرآن مى‏دهد. قرآن مى‏فرماید: حضرت عیسى علیه السلام به خدا عرض کرد: «ربّنا انزل علینا مائدةً من السماء تکون لنا عیداً لاوّلنا و آخرنا» « مائده، آیه 114» خداوندا! یک غذاى آسمانى بر ما نازل فرما، تا عیدى براى تمامى ما باشد.

ما از آنان سؤال مى‏کنیم: آیا تولّد یک پیامبر و امام، به اندازه یک مائده آسمانى ارزش ندارد؟ اگر مثلًا دو تا گلابى از آسمان نازل شود، عید است، امّا تولّد پیامبر به اندازه دو تا گلابى براى ما مایه جشن و سرور و شادمانى نیست؟ چه قدر انسان باید کج سلیقه باشد؟!

بوسیدن ضریح‏

هنگامى که پیراهن یوسف را بر روى صورت یعقوب علیه السلام انداختند، او بینا گردید. «فارتدّبصیراً» آرى آن پیراهن از پنبه بود، ولى چون با بدن یوسف علیه السلام تماس پیدا کرده بود، با سایر پیراهن ها تفاوت پیدا کرده و توانست انسان نابینایى را بینا کند.

در بنى‏اسرائیل صندوق مقدّسى وجود داشت که مورد احترام آنان بود. ماجراى این صندوق بر مى‏گردد به زمان تولّد حضرت موسى علیه السلام. هنگامى که آن حضرت به دنیا آمد، مادرش از ترس مأموران و خبرچینان فرعون و با الهامى که از طرف پروردگار دریافت کرد، کودک را در صندوق نهاد ودر رود خروشان نیل رها کرد. این صندوق بعدها مورد احترام و تقدیس بنى‏اسرائیل واقع شد و در هر حرکت مهمّى، این صندوق همانند پرچم در جلو جمعیّت بنى‏اسرائیل به حرکت در مى‏آمد.

در این صندوق مقدّس یادگارهایى از حضرت موسى وخاندان او قرار داشت. در یکى از جنگ‏ها این صندوق به تصرّف دشمنان درآمد و دست بنى‏اسرائیل از آن کوتاه شد. این اتّفاق، آثار بسیار سوء روانى در میان بنى‏اسرائیل بجاى گذاشت.

پس از مدّت‏ها و در جریان فرماندهى طالوت، خداوند بازگشت آن را به بنى‏اسرائیل نوید داد. قرآن در این ارتباط مى‏فرماید: نشانه فرماندهى او بر شما بازگشت صندوق معهود است، که در آن آرامشى است از طرف پروردگار شما و یادگارهاى بجا مانده از دودمان حضرت موسى. « بقره، آیه 248»

خوب، اگر صندوقى که یادگارهایى از پیامبر خدا، حضرت موسى علیه السلام و خاندان او در آن قرار دارد، مایه آرامش است، آیا صندوقى که در آن یادگارى از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله باشد، مایه آرامش نیست؟

به همین دلیل، هر جا فرزندى از فرزندان پیامبر مدفون باشد، قبر و ضریح او، مایه آرامش است و ما آن را مى‏بوسیم و افتخار هم مى‏کنیم.

احترام بقیع‏

اگر در قبرستان بقیع، به احترام ائمّه معصومین علیهم السلام و سایر بزرگان آرمیده در بقیع، کفش‏هاى خود را در آورده و با پاى برهنه حرکت کنیم، به ما مى‏خندند!

آیا اگر به احترام مکان و زمین مقدّسى پابرهنه شویم، اشکالى دارد؟

مگر خداوند به حضرت موسى علیه السلام نمى‏فرماید: «فاخلَع نَعلیک انّک بالواد المقدّس طُوى»  کفش‏هاى خود را در آور، چون در سرزمین مقدّسى هستى!

حضرت صالح به قومش فرمود: «هذه ناقة اللّه ... لاتمسّوها بسوء فیأخذکم عذاب الیم»  این ماده شتر الهى است، مبادا گزندى به او بزنید که خداوند شما را عذابى سخت خواهد کرد.

هنگامى که یک شتر، به برکت انتساب به حضرت صالح واعجاز الهى مقدّس مى‏شود، آیا یک قطعه زمین نمى‏تواند به برکت در آغوش گرفتن پیکر اولیاى خدا مقدّس شود؟!

گنبد و بارگاه‏

مى‏گویند: ساخت گنبد و بارگاه شرک است!

مى‏گوییم: اوّلًا ما گنبد را نمى‏پرستیم، اگر گنبدى را مى‏سازیم مى‏خواهیم اعلام کنیم که زیر آن مردى الهى و موحّد مدفون است. گنبد علامت بندگى خداست، نه علامت شرک.

ثانیاً ساختن مسجد و بارگاه بر مزار و قبور بزرگان الهى در متن قرآن آمده است.

قرآن در نقل ماجراى اصحاب کهف مى‏فرماید: هنگامى که ماجراى اصحاب کهف بر ملا شد، مردم براى دیدن آنها شتافتند، ولى آنها را مرده یافتند، هر کس پیشنهادى کرد؛ یکى پیشنهاد کرد که بر روى آنها، بناى یادبودى ساخته شود. دیگرى پیشنهاد کرد که مسجدى بر روى غار بنا کنیم. این پیشنهاد پذیرفته شد. « کهف، آیه 21»

این خود الگوى خوبى است براى همه ما که اگر بناست، بناى یادبودى بسازیم، چه بهتر که بناى مفید و ارزنده‏اى بسازیم. در برخى شهرها بناى یادبودى مى‏سازند که داراى مفهوم روشنى نیست و با فرهنگ ما سازگارى چندانى ندارد.

حال که ساختن مسجد کنار قبور اولیا، در متن قرآن آمده است، بنابراین ساخت‏ مساجد و حرم، که محلّ عبادت و راز و نیاز و تلاوت قرآن است، در کنار و بر روى قبور ائمه، چه اشکالى دارد؟!

ثالثاً ساختن گنبد به جاى سقف مسطّح، کارى عقلائى و منطقى و هنرى است.

زیرا گنبد از زیباترین و بهترین و بااستحکام‏ترین نوع معمارى است.

طلاکارى گنبد و ضریح نیز نشان دهنده عشق به اهل‏بیت علیهم السلام است، خداوند به پیامبرش مى‏فرماید:

«قل لا اسئلکم علیه اجراً الّا المودّة فى القربى» « شورى، آیه 23» بگو: من چیزى به عنوان مزد رسالت از شما مطالبه نمى‏کنم، مگر دوستى با اهل‏بیت من.

در واقع طلا کارى گنبد و ضریح، نوعى ابراز علاقه و محبّت به اهل‏بیت پیامبر و تعظیم شعائر و تشکّر از آنهاست. علاوه بر آنکه نوعى زینت وزیبایى است و زیبایى نیز هیچ ایراد و اشکالى ندارد، بلکه امرى پسندیده است.