چرا خدا شیطان را آفرید تا انسان گول بخورد؟

سؤال: آیا آفریدن ابلیس، با عدل و حکمت خدا سازگار است؟ اگر هدف خداوند از آفرینش انسان عبادت مى‏باشد، پس آفریدن موجودى همچون ابلیس با این هدف مغایر است. انسان با زحمت زیاد عملى را انجام مى‏دهد، ولى به واسطه وسوسه‏هاى شیطان و انجام گناه، این اعمال از سه راه خراب شود: یا از ابتدا نمى‏گذارد کار اخلاص داشته باشد و به خاطر ریا شکل الهى به خود نمى‏گیرد و یا با خودبینى و عجب بى‏تأثیر مى‏شود و یا بعد از عمل با ارتکاب برخى گناهان، حبط شده و از بین مى‏رود.

پاسخ:

اوّلًا خداوند، شیطان را شیطان نیافرید بلکه او نیز مانند دیگر مخلوقات آفریده شده و وجود او و امکاناتى که خداوند به او داد، همه و همه خیر بوده و او نیز سال‏ها به عبادت خداوند پرداخته است، چنانکه حضرت على علیه السلام مى‏فرماید:

ابلیس شش هزار سال خدا را عبادت کرد که معلوم نیست این سال‏ها از سال‏هاى دنیاست (که هر سال آن 365 روز است) یا از سال‏هاى آخرت (که به گفته قرآن یک روز آن به اندازه پنجاه هزار سال دنیاست). « نهج‏البلاغه، خطبه 238» و شیطان شدنش به خاطر گناه و سرپیچى از فرمان خدا بود و بدتر از آن، این که او توبه و عذرخواهى هم نکرد، پشیمان هم نشد و با یک دنیا غرور و خودخواهى فرمان خدا را غلط دانست و

گفت: این فرمان صحیح نیست، زیرا نژاد من از آتش است و بر نژاد آدم که از خاک است برترى دارد، «قال أنا خیر منه خلقتنى من نار و خلقته من طین» « اعراف، آیه 12» بنابراین، سرپیچى و غرور شیطان و سرنوشت شوم او مربوط به خود اوست، نه خداوند.

ثانیاً وسوسه‏هاى او نسبت به انسان طورى نیست که ما را به گناه مجبور کند، کارآیى وسوسه در حدّ یک دعوت است، امّا اراده ما با وسوسه‏ها از بین نمى‏رود و اصولا این وسوسه‏ها جنبه مثبت هم مى‏تواند داشته باشد زیرا رشد ما تنها در صورت مخالفت با تمایلات درونى و وسوسه‏هاى شیطانى است. اگر شخصى لال بود و غیبت نکرد ارزشى ندارد، اگر وسوسه و تمایلات نباشد خوب بودن انسان ارزشى ندارد. ما کسى را پهلوان مى‏دانیم که وزنه سنگینى را بلند کند، زیرا این عمل مخالفت با نیروى جاذبه زمین است، آرى نشانه پهلوان بودن مخالفت با کشش‏ها و جاذبه‏هاى هواى نفس است.

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: اگر غضب، تو را به سویى کشید و خود را کنترل کردى به مقام پهلوانى رسیده‏اى.

بر فرض اگر شخصى در برابر وسوسه‏ها تمکین نمود، راه توبه و عذرخواهى باز است و مى‏تواند توبه کند و خداوند توبه‏پذیر است. چنانکه حضرت آدم نیز نافرمانى کرد و از درخت ممنوعه خورد، امّا پس از آن پشیمان شده و توبه کرد و به درگاه خداوند عذر خواست و خداوند توبه او را پذیرفت.

ثالثاً اگر ما بودیم و وسوسه‏هاى شیطانى، جاى اشکال بود امّا در برابر وسوسه‏هاى شیطان، هدایت عقل و فطرت و دعوت انبیا نیز هست که مى‏تواند بهترین کمک براى حرکت در راه مستقیم و دورى از گناه و وسوسه‏ها باشد.

علاوه بر اینکه وسوسه شیطان پس از آمادگى و زمینه‏سازى خودماست و چنین نیست که او ما را بى‏اختیار به دنبال خود بکشد، بلکه این ما هستیم که او را به خود جلب و بر خود مسلّط مى‏کنیم.

چنانکه بلعم باعورا آن دانشمند بنى‏اسرائیل که حافظ تورات بود و به مقامى رسیده بود که دعایش مستجاب مى‏شد، پس از گرایش به دربار فرعون و دلبستگى به مال و مقام، زمینه را براى تسلّط شیطان بر خود فراهم کرد و در نتیجه از گمراهان شد. قرآن در این باره مى‏فرماید: «فَانْسَلَخَ مِنْها فَاتْبَعَهُ الشَّیطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوینَ» « اعراف، آیه 175»

از این آیه معلوم مى‏شود شیطان در کنار افرادى حاضر مى‏شود که با ارتکاب گناه آمادگى خود را براى حضور و تسلّط او اعلام مى‏کنند.

چنانکه در آیه دیگر مى‏خوانیم: «انَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذینَ یَتَوَلَّونَهُ» « نحل، آیه 100» تسلّط شیطان، تنها بر کسانى است که او را دوست و سرپرست خود قرار مى‏دهند.

بنابراین تا در خود ما آمادگى پیروى از شیطان نباشد، او نمى‏تواند رهبرى ما را به عهده گیرد و لذا قرآن مى‏فرماید: «انَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلطانٌ عَلَى الَّذینَ آمنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِم یَتَوَکَّلُونَ» « نحل، آیه 99» شیطان بر مؤمنان وکسانى که به‏خدا توکّل مى‏کنند، تسلّطى ندارد.

البتّه مراد از تسلّط نداشتن، این نیست که حتّى وسوسه هم نمى‏کند بلکه مراد این است که مؤمنانِ راستینِ شیطان‏شناس، تا به وسوسه‏هاى او برمى‏خورند قبل از آنکه تحت نفوذ و سیطره او در آیند، متذکّر مى‏شوند.

قرآن نحوه برخورد مؤمنان با شیطان را چنین توصیف مى‏کند: «انَّ الَّذینَ اتَّقَوا اذا مَسَّهُم طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا» « اعراف، آیه 201» افراد با تقوا کسانى هستند که تا دسته‏اى از شیطان‏ها با آنان تماس مى‏گیرند متذکّر شده، خود را حفظ مى‏کنند.

بنابراین، رابطه مؤمن با شیطان رابطه برخورد است، امّا رابطه فاسق با شیطان، رابطه انس و همنشینى است. «وَ مَنْ یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ» « زخرف، آیه 36» هر که از یاد خدا اعراض کند شیطانى براى او قرار مى‏دهیم که یار و همنشین او باشد.

کوتاه سخن آنکه شیطان موجود شرّى نبود و مى‏توانست از امکانات خود بهترین استفاده را بکند، ولى به خاطر تکبّر و لجاجت، تبدیل به موجودى شرور شد و این مربوط به خودش بود. وسوسه‏هاى شیطان هم سبب بى‏ارادگى و اجبار ما به انحراف نمى‏شود و آماده کردن زمینه نفوذ هم به دست خود انسان است.

از طرفى راه توبه و بازگشت هم براى فریب خوردگان باز است. پس نمى‏توان گفت آفریدن شیطان با عدل خدا منافات دارد.